آبادانی ها

شفاف ؛ گویا و مستقل

آبادانی ها

شفاف ؛ گویا و مستقل

آبادانی ها

آبادانی ها فقط یک واحد اطلاع رسانی و تحلیل اخبار شخصی است و سر سفره ی هیچکس نبوده و نیست.

آخرین نظرات
نویسندگان

۶۱ مطلب در فروردين ۱۳۹۳ ثبت شده است

۲۴
فروردين

ساعت ۹ و نیم یکشنبه شب برابر با ۲۵ تیرماه سال ۹۱، سوم رمضان ؛ “قتل در بازار جمهوری آبادان، جلوی انظار عمومی”.این عنوان تیتری بود که مردم آبادان  را شوکه کرده بود.

از آن شب تلخ بیش از ۱۸ ماه می گذرد. قتلی که به شهادت شاهدان و ویدیوی موجود ؛ وحشیانه ترین بوده است. قتلی که علاوه بر قتل نفس یک انسان در محل کارش ؛ بواسطه ی کشاندن لحظات قتل به دل بازار و در مقابل چشمان بهت زده ی مردم آبادان ؛ برای مدت ها فضای رعب و وحشت را در شهر حاکم کرده بود.قاتل شهروند آمریکاست  اما اصالتا آبادانی است.

۲۳
فروردين

 آمار کامل و جامعی از قربانیان خاموش کورهء آدم سوزی آبادان . نثار ارواح پاکشان فاتحه ای قرائت کنیم

۲۳
فروردين

محض رضای خدا هم که شده شهرداری آبادان فکری به حال جوی آب کنار خیابون اروسیه ( بلوار ولایت ) کنه تا هر روز شاهد فرورفتن اتوموبیل ها و عابران پیاده در اون نباشیم!

محض رضای خدا هم که شده قدری هم به فکر ابنیه تاریخی شهر آبادان باشیم و اینقدر نامسوولانه مجوز ساخت ندیم در کنار این ساختمان های قدیمی.مثال : جنب مدرسه ی مهرگان.

محض رضای خدا هم که شده شورای نامگذاری بر اماکن شهری آبادان قدری نظارت بیشتر و احساس مسوولیت مضاعف به خرج بده و از بالا رفتن تابلوهایی با نام هایی غیر مانوس و غالبا غیر فارسی جلوگیری به عمل بیاره.

محض رضای خدا هم که شده بالاخره دستی به سر و روی  بهمنشیر بکشید و لایروبیش کنید تا رودخونه معنای واقعی خودش رو پیدا کنه.

محض رضای خدا هم که شده  به ترافیک ناشی از سوء  مدیریت در آبادان پایان بدهید و اینقدر خیابونها رو یه هفته درمیون تغییر جهت ندهید تا راننده ها با اطمینان بیشتری تشخیص بدهند و بدونند که کدوم خیابون یه طرفه س و کدومش دوطرفه!

محض رضای خدا هم که شده تکلیف آمد و شد ماشین های سنگین در شهر را مشخص و اعلام کنید تا دیگه در تمام ساعات شبانه روز شاهد رفت و آمد ماشین های سنگین در خیابان ها و کوچه های تنگ شهر نباشیم.

محض رضای خدا هم که شده از فروش بنزین در کنار خیابونای شهر جلوگیری کنید تا احساس شهر نشینی بهمون دست بده و یاد بیابونای بی پمپ بنزین نیافتیم.

محض رضای خدا هم که شده  توی هر کوچه ؛ محلی رو احداث کنید و یا لااقل یه سطل بزرگ جمع آوری زباله بگذارید تا شاهد بد ریخت شدن و کثیفی کوچه هامون نباشیم؛ مگه نه اینکه قرار بود همه تلاش کنیم تا شهر پاکیزه ای داشته باشیم.

محض رضای خدا هم که شده رنگ آمیزی و بهسازی معابر و خیابان ها رو به ساعات غیر پیک موکول کنیم . ما که می دانیم شما پرتلاش هستید پس چه نیازی است که در ساعات اداری این کار ها رو می کنید!

و بالاخره محض رضای خدا هم که شده  نرخ نامه ی تاکسی ها رو نصب کنید تا این همه شاهد بگو مگو بین راننده و مسافر نباشیم.

۲۳
فروردين

در میان نگاره ها و نوشته ها به متنی برخوردم که توجه ام را به خود جلب کرد. "چرا آبادان و خرمشهر دبی نشد؟". نگارنده ی آن متن ؛ دکتر محمد جواد عاصمی پور دارای دکترای اقتصاد و مدیریت و مدیرعامل سابق مناطق نفت خیز جنوب؛ همچنین مدیرعامل سابق بورس نفت، قائم مقام اسبق شرکت ملی نفت و مدیرعامل سابق شرکت نیکو بود. او در حال حاضر درحال حاضر در لوزان سوئیس در بخش کارشناسی شرکت نیکو حضور دارد.

در این یادداشت اقتصادی از نقش بی بدیل آبادان و خرمشهر در حوزه ی اقتصاد به همراه توانمندی های بالفعل و بلاقوه ی منطقه روبرو هستیم. از پالایشگاه آبادان بعنوان سرمایه ای گران قیمت ؛ از صنایع پتروشیمی و میدان های نفت و گاز در منطقه و وجود منابع عظیم آب شیرین که هر کدام برای شکوفایی اقتصادی هر منطقه ای به تنها کافی است.

همچنین در این یادداشت ؛  نزدیکی آبادان و خرمشهر به کشورهای آسیای میانه به میزان حداقل ۸۰۰ کیلومتر نسبت به سایر مناطق آزاد مثل کیش و قشم و وجود پتانسیل ۲۰۰ میلیارد دلار در سال درآمد ترانزیتی در آسیای میانه را از جمله دیگر قابلیت های این منطقه به حساب آورده است.

۲۳
فروردين

وقتی با دوستان می نشینی و دلت میخواهد فارغ از هر درد و رنجی ؛ گل بگی و بشنوی ؛ یا اون جوری که دلت میخواهد نمی شود و یا اینکه  پیامک هایی به دستت می رسه که حالتو میگیره. یادتون هست در شماره قبلی راجع به  فازهای منفی گفتم؟ حالا میخوام بگم همیشه که نمیشه فاز مثبت رو گرفت. نه اینکه مثبت اندیشی بد باشه که اگه بد بود در شماره قبل بر طبل سازگاری اش و شاید هم به زور خود را به ساز او رساندن و چهره خندان کردن و فاز مثبت دادن و اینکه زندگی زیباست ای زیبا پسند و از این جور حرفا نمی گفتم.بگذریم.

توی جمع چهار نفری بودیم و قرار گذاشتیم به مدت یک ساعت بشیم علی بی غم. این اصطلاح علی بی غم از قدیم مرسوم بود واسه ی اونایی که اگه دنیا رو آب ببره اونا رو خواب می بره و همیشه نیششون بی دلیل و با دلیل تا بنا گوش بازه و قص علی هذه! ... که یهویی پیامکی به دستم رسید که در خرمشهر یک تریلی باعث مرگ زن جوان 21 ساله شده. خبر رو که واسه سایرین خوندم ؛ هیچ دلیل موجهی ندیدیم که به فاز مثبت بودنمون یا همون علی بی غم بودنمان ادامه بدیم. بحث بالا گرفت و از آن جایی که حرف حرف میاره کم کم وصل شدیم به حرف و حدیث هایی که  نه میشه بگیش و نه میشه نگیش. اگه بگیش ؛ انواع و اقسام خط و نشون ها برات ردیف میشه که آهای قلم فروش بی وجدان! و قص علی هذه... و اگه هم نگیش ؛ مردم چپ چپ نگاهت می کنن و لابد در دلشون همون بیراه هایی رو بارت می کنن که در خط پیش ذکرش رفت و قص علی هذه....

۲۳
فروردين

جنگ که تمام شد مردم به شهر و دیارشان آمدند تا قدری تلخی های دوران دربه دری و بی خانمانی را فراموش نمایند. جنگ که تمام شد کار بازسازی هم آغاز شد. در ابتدا قرار نبود تا پیش از بازسازی مردم به شهر برگردند. ارائه طرح قرنطینه ی شهر آبادان از جمله طرح هایی بود که با توجه به تاکید رییس جمهور وقت  در بازگشت سریع مردم و از سویی ارائه مشوق هایی برای سکونت پرسرعت مردم با هدف رونق دوباره ی آبادان ؛ عملا طرح قرنطینه  کان لم یکن تلقی شد. مردم در حالی به دیار خود بازگشتند که حتی ابتدایی ترین امکانات رفاهی نظیر آب و برق نیز با مشکلات جدی روبرو بود. با این حال مردم بازگشتند.

اصرار دولت به بازگشت مردم از سویی و بی برنامگی محض در تکمیل فرایند بازگشت روحیه به مردم در کنار رفاه اجتماعی از دیگر دردسرهای تازه در این شهر جنگی بود. خبرگان علوم اجتماعی و روانشناسی معتقدند در جغرافیایی نظیر آبادان که 8 سال درگیر جنگ و انواع بمباران ها و در نتیجه تخریب های گسترده بوده است لازم بود که کارگروههای روان درمان در منطقه مستقر می شدند اما اینگونه که نشد هیچ تازه برخی به دوران رسیده ی افراطی هم از گرد راه رسیدند و شروع کردند به کبرا و صغرا چیدن های  ابداعی در محدود نمودن  برنامه های اجتماعی و نشاط آوری که گاهی در گوشه و کنار شهر برگزار می شد. 

اینک در سال 1393 به سر می بریم و پس از گذشت نزدیک به  ربع قرن از پایان جنگ  کم کم تاثیرات روانی خاص مناطق جنگ زده خودنمایی می کند که از آن دسته می توان به شیوع انواع اعتیادها به مواد افیونی و نیز شیوع فساد ناشی از کم لطفی مدیران در برپایی جشنواره اشتغال در منطقه بعنوان راهکاری موثر در سوق دادن جامعه ی نوبنیاد پس از جنگ می باشد اشاره نمود. این یکی که شالوده ی بسیاری از هنجارهاست در نبودش نابهنجاری ها پای به عرصه  و منصه ی ظهور رساند.

آبادان امروز ؛ شهری است درگیر معضل بیکاری اما این بیکاری با دیگر شهرها تفاوتی آشکار دارد. وجود صنایع عظیم نفتی و پتروشیمیایی و برخورداری از تاسیسات گمرک دریایی و کشتیرانی در کنار کشاورزی قابل توجه و نیز شهرک صنعتی همه  و همه گویای تفاوت آشکار این شهر با نوع بیکاری رایج در دیگر شهرهای کشور است. جمعیت 270 هزارنفری آبادان در حالی این حجم بیکاری را به یدک می کشد که سرشار از فرصت های شغلی طلایی  و عنوان چشم نواز و دهان پرکن منطقه آزاد تجاری  است.

گرچه الان مجال ارائه رزومه ای از باید ها و نبایدهایی که مورد غفلت واقع شدند نیست اما می توان بسیار خلاصه اذعان داشت که نبود برنامه های مدون و در عین حال جامع در بخش آموزش عمومی و نبود روح تعامل در بین دستگاه های متولی امر آموزش با صدا و سیمای مرکز آبادان بعنوان فرصتی ارزشمند در آموزش های اجتماعی  ؛ در کنار بی توجهی بالینی به نابهنجاری های مهلک و ویرانگر نظیر توزیع و در دسترس بودن آسان انواع مخدرات و مشروبات الکلی بعنوان عوامل تاثیر گزار در فروپاشی کانون های خانوادگی همه و همه می روند تا نسل جوان این شهر را دچار آلودگی های خطرناک نماید.

۲۳
فروردين

کاغذ سفید بیارید تا مهر بزنم . مردش هم هستم پاش می ایستم که فلک نتونه جمبش بده چه برسه به روزگار!

 بدینویسله رسما اعلام و اعلان می کنم که به پاس جمیع خصلت های ناب مردی و مردونگی و بی هیچ جّو زدگی و شعارپراکنی و قلمبه گویی های رایج ؛ اینجانب دست توی جیب مبارک خواهم کرد و برای پاسداشت آدم های گلی که برای  شهرمون افتخار آوردند و یا قراره بیارند پول خرج می کنم باقلوا!

دوستان و حضار محترم! خانم ها و آقایان ! لیدی اند جنتلمن های متعهد! از این به بعد به دلیل پولدار بودن – خدا رو شکر که دستمون به دهنمون می رسه- بر آنیم تا حال بدیم اساسی. کسب افتخار برای شهر از شما ؛ پولش هم از ما. یه وقت فکر نکنید حالا چون پشت این میکروفن سیم چسب خوره هستم و چشمم به جمال شما روشن شده ؛ جو گیر شدما. اینطور که نیست هیچ تازه اون طور هم نیست. کاندیدا هم که نشدم که کسی بخواد این کارخیر و خداپسندانه ی منو به پای تبلیغات بنویسه. تازه هرکی ندونه تو می دونی که من دمبم به جایی بند نیست و تمام تلاشم در جهت رضای شماست و لاغیر!

خواهش می کنم دست نزنید و هورا هم نکشید که من حساسم و خوش ندارم کسی برام دست بزنه.....گفتم خواهش می کنم شرمنده م نکنید......ای بابا خواهش کردما!......خوشتون میاد حرف درشت بشنوید؟! خب یه بار به بچه ی آدم میگن دست نزن ؛ نزن دیگه.شما هم جوگیریدا.

ممنون که آروم گرفتید.داشتم چی می گفتم ؟ بله بله داشتم می گفتم حمایت ازشهروندان افتخارآور از افتخاراتی است که بنده در این روز و ساعت بدان مفتخر شدم. ....گفتم تمنا می کنم دست نزنید. ..برادر من اون جوری دست نزن یه وقت صدا میره یرون یکی فکر می کنه زبونم لال زبونم لال توی این ماه عزا اینجا خبراییه....اصلا هرکی دست بزنه زنبوره نیشش بزنه...جان؟ می خندید؟ کاری نکنید که اشکتونو در بیارما.منواین ریختی نیگاه نکنین. درسته امروز دست و دلبازی دارم به خرج میدم و خارج از حوزه ی مسوولیتم قول مساعد دادم که ال می کنم و بل اما مزیداطلاعتون عرض کنم که همین قولی که دادم برای ما علاوه بر بار مالی بار جانی هم  داره و هر کی ندونه تو میدونی دم چند نفرروباید ببینم تا راضی شون کنم که  یه وقت ما رو سکه یه پول نکنن.

خب ظاهرا اعلام می کنن فرصت من تمومه و .... آخه مریضی اینقدردست میزنی؟!

۲۳
فروردين

دیشب به بوبام گفتم هر چی فامیل دور و نزدیک داریم رو کن. بوبام که از خونه نشینی و سربار موندن مو اونم بعد از 30 سال آزگار عمر شریف ! دل خوشی از مو نداره چپ چپ نگام کرد و گفت : برا چیته ؟ گفتومش مگه نشنیدی استاندارها اختیار تام گرفتنه برا استخدام 4000 نفر؟ می خوام ببینم تو فامیلای دور و نزدیکمون آشنایی کسی پیدا میشه مانه بزاره سر کار. نگاه چپ چپ بوبام با کفری شدن هم قاطی شد و سرم داد زد که : پسره ی خنگ ! مو خودم وختی می خواستم برم سر کار به هیشکی رو ننداختم . حالا هم لازم نکرده تو یکی از یی کارها بکنی. کارمندی که با پارتی بازی بره سرِ کار ؛ اسمش کارمند نیست. مو هم از فرصت استفاده کردم و بهش گفتم : پس اسمش چیه ؟ که بوبام چند درجه اخمشه بیشتر کرد و گفت : او کارمند اسمش برده ن. مو که حالیم نشد منظورش چیه. یه لبخند الکی زدم و گفتوم: حالا چی میشه تک و طایفه  مونو اسم ببری؟

چند روز از یی ماجرا گذشت تا این که یکی از بچه ها بهم زنگ زد و گفت التماس دعا دارم.مو که خودوم بیشتر از همه محتاج دعا بودم بهش گفتوم : از مو؟! گفت : شنیدم گِرِنِ کارم دست توئه. خواستم اگه دستت میرسه اسم ما هم رد کنی. راه دوری نمی ره. تازه قول هم میدم دربست در خدمتت باشم. خودت که بهتر میدونی 3 ساله نامزد کردم نمی تونم عروسی بگیرم. بوبای زنم جفت پاش تو یه کفشه که الّن و بلّن باید سرو سامون بگیری. تازه برام ضرب العجل هم تعیین کرده و گفته اگه تا آخر سال سرو سامون نگیرم اگه پشت گوشمه دیدم دخترش هم می بینم. لاکردار بد جوری داره بام معامله می کنه. ولی خب چکارش میشه کرد بوباشه دیگه.اختیار دارش اونه.حالا هم بیو و مردونگی کن و مانه بزار جزو یی 4000 نفر.

راسیاتش موندم چی بهش بگوم. یعنی مردم ایقد بیکارن که شجره نامه ی همدیگه با ده تا شاخه او ورترش هم محاسبه کردن؟! شب که بوبام از سر دکه ی فلافلیش اومد خونه ماجرا رو بهش گفتوم. باورتون میشه الان چند روزه داره فکر می کنه یی فامیلمون  که مردم شناختنش  کیه ؟! 

۲۳
فروردين

در این که مدرک گرایی از چه زمانی در بین مدیران و صاحب منصبان قدرت و مدیریت دولتی و ایضا  نیمه دولتی یا همان وابسته درجه دومی ! رواج پیدا کرد روایات گوناگونی در بین است. اما آن چیزی که امروز نیازمند آن می باشیم و به خاطر هجمه همه جانبه دشمن به خطوط و قلب اقتصادی ما امید آن داشتیم که مجلس نهم اندیشمندانه تر و هوشمندانه تر با  تخصص ها و احترام به آن ها برخورد نماید و دست از سهمیه بندی اعضای کمیسیون های تخصصی مجلس بردارد. گر چه در نگاه اول که انگار منطقی هم به نظر می رسد حق مسلم نمایندگان خوزستان است که از کمیسیون مثلا انرژی سهم بیشتری داشته باشند اما توجه به این نکته نیز حائز اهمیت است که جایگاه تخصص در این کمیسیون کجاست؟

کمیسیون انرژی مجلس ؛ از اهمیت فوق العاده ای برخوردار است که اگر اعضایش با این هدف که بتوانند پول و اعتبار بیشتری برای عمران حوزه انتخابیه خود جذب کنند به آن ملحق شده باشند باید که پیشاپیش فاتحه ی  نقش واقعی این کمیسیون را خواند.

نگاهی داشته باشید به سوابق  تحصیلی و مدیریتی و اجرایی  اعضای خوزستانی این کمیسیون تا بیشتر متوجه عرایض بنده بشوید:

۲۳
فروردين

چند سال پیش طرحی در بین رجال سیاسی و با نفوذ آبادان مطرح شد که بر اساس آن تلاش می شد که برنامه ریزی هایی برای تبدیل منطقه جغرافیایی از آبادان تا حوالی سوسنگرد از یک سو و ازسویی دیگر تا هندیجان ؛ استانی به نام اروندان با مرکزیت شهر آبادان شکل بگیرد.اساس این تفکر از آنجا نشات گرفت که قاطبه ی مردم  بر این عقیده بودند که پس از جنگ کاربازسازی آبادان ؛ درگیر نوعی زد و بست های درون استانی قرار گرفته که نتیجه ی آن اوضاع نامساعد امروزی تاسیسات زیربنایی و ظاهر زخم خورده ی شهری است که پس از گذشت دو دهه همچنان کژدار مریض اداره می شو و بیشتر شبیه محله ی بروبیاست تا خانه ای مستحکم و با دوام!مردم دلایل این عقیده را در تغییرات مدیریتی متعدد از فرماندار گرفته تا شهردار و مدیران نهادهای دولتی می دانند.

همگان می دانیم که مدیریت اثرگذار نیازمند زمان است تا در پرتوی آن  شخص مدیر و مجموعه ی وی بتوانند طرح ها و برنامه های خود را محقق نمایند. طی چند سل گذشته مدیران اثرگذار نظیر فرماندار و شهردار مرتبا در حال تغییر بوده اند . مدیرانی که کمترین ارتباط را با مردم داشته اند. هر گاه بارقه هایی از امید در عملکرد مدیری به چشم خورده است دیری نپاییده که آن مدیر یا مدت ماموریتش در منطقه به پایان رسیده و یا دستان قدرتمند برخی موجبات حذف او شده اند!