آبادانی ها

شفاف ؛ گویا و مستقل

آبادانی ها

شفاف ؛ گویا و مستقل

آبادانی ها

آبادانی ها فقط یک واحد اطلاع رسانی و تحلیل اخبار شخصی است و سر سفره ی هیچکس نبوده و نیست.

آخرین نظرات
نویسندگان

میلاد جانقربان ؛ مخترع آبادانی

چهارشنبه, ۲۷ فروردين ۱۳۹۳، ۰۷:۰۷ ب.ظ

شماره اش را از میان برگه های تبلیغاتی‌اش پیدا کردم، تبلیغات شورای شهر که  حال و هوای دیگری داشت، تراکت تبلیغاتی اش با بقیه متفاوت بود، پر بود از سوابقی که هر کدام خبر از گل هائی می‌داد که فقط دنبال مجالی بودند برای شکوفه کردن، خبر از جوان بیقرار آبادانی که خود مبتلاست، خبر از پیاده ای که هیچ وقت سواره نبوده ولی آمده تا شهرش را سوار بر رویاهای خود کند بلکه کمی این شهر جان بگیرد. دارای هفت عنوان اختراع ثبت شده در اداره کل مالکیت های صنعتی ایران، دارای مدال طلا مسابقات جهانی ایده ها و نو آوری های کشور سوئیس، دارای مدال نقره مسابقات جهانی ایده ها و اختراعات کشور کرواسی، همان شماره را گرفتم. صدایش بی آلایش بود و دعوتم را برای مصاحبه پذیرفت و حتما میلاد جانقربان با آن سوابق علمی خیلی هم وقت شناس بود، چرا که درست چند دقیقه قبل از موعد مقرر به محل گفت و گو رسید، آرام بود، در عین حال تازه نفس و پر انرژی.

 

میلاد جانقربان چند ساله است و کودکی اش چطور گذشت؟

متولد هفت اردیبهشت ۱۳۶۴ هستم و ۲۸ سال سن دارم. تقریباً تمام دوران تحصیلم را از ابتدایی تا دیپلم آبادان بودم. دوره‌ی دبستانم در مدرسه‌ی سعدی ایستگاه سه قدس گذشت. مقطع راهنمایی را در مدرسه پنج آذر گذراندم و دبیرستان هم در رازی، شاهد و ابن‌سینا گذشت. بیشتر وقت ها شاگرد ممتاز مدرسه بودم. پدرم شغل آزاد دارد و ۲۳ سال است که در منطقه سده ساکن هستیم. چند سال منتهی به کنکور هم همیشه در فلکه سده درس می‌خواندم، ساعت ۱۲ شب در خانه خاموشی بود و اتاقی برای درس خواندن نداشته و در فلکه درس می‌خواندم. همیشه هم یادآوری این خاطرات برایم ننگ نیست و به موفقیت الانم افتخار می‌کنم، همه‌ی این را به واسطه‌ی هدف‌هایی که برایم ارزشمند بود، بدست آوردم.

 چند ساله بودی که به دانشگاه رفتی؟

سال ۸۴ مهندسی پزشکی دزفول و رادیولوژی علوم پزشکی تهران قبول شدم ولی به دلیل اینکه رادیولوژی کاردانی بود، مهندسی پزشکی دزفول را انتخاب کردم.

 با رشته‌ات آشنایی داشتی؟

خیر. اصلاً به خاطر اسمش این رشته انتخاب کردم و به دلیل نو بودن نه اطلاعاتی درباره‌ی آن داشتم و نه تلاشم برای کسب اطلاعات به نتیجه رسید. تا ترم ۶ هم اصلاً نمی‌دانستم چه می‌خوانم در آن ترم بود که متوجه شدم در این رشته و علوم مربوطه به این رشته می‌توانم بسیار مؤثر و موفق باشم و پس از آن بود که تمام رزومه‌ی من تا به الان نقش گرفت.

 یعنی پس از اینکه رشته را شناختی و علاقمند شدی دیدت متفاوت شد؟

بله، اصلاً از آن موقع بود که این شناخت و علاقه توانست سکوی پرتاب من شود.

 بعد از ترم ۶ و شناخت رشته، روزهایت چگونه گذشت؟

از ترم ۶ استارت تحقیقات علمی من زده شد. اولین مقاله‌ام در دانشگاه شهید چمران اهواز به صورت سخنرانی پذیرفته شد که در مورد اصلاح الگوی مصرف در ساختمان‌های چند طبقه بود، پذیرش آن برای بار اول  برای خودم نتیجه‌ی بسیار خوبی بود و ثابت شد که «می‌توانم» ، پس از آن هر دو الی سه ماه یکبار روی یک مقاله‌ی خوب کارکردم که جمعاً تا به الان ۲۷ مقاله می‌باشد.چهارتای آن ISI است. که پس از آن وارد عرصه‌ی اختراع شدم.

 از اختراعات و ثبت آن بگو!

سرنگی هوشمند به کمک حس لامسه درست کردیم که در ایران سال ۸۹ ثبت شد و سال ۹۰ به مسابقات جهانی کرواسی ارسال شد. آنجا به دلیل اینکه دو داور از پنج داور اسرائیلی بودند و موارد ایرانی را داوری نمی‌کردند مجموع مدال‌ها «نقره» شد چون عدم داوری دو داور اسرائیلی باعث کسر امتیاز شد. در مسابقات جهانی ژنو هم موفق شدیم از پنج داور چهار طلا و یک نقره بگیریم، خیلی ارزشمند بود. سرنگی که باعث حذف پرستار از منزل می‌شود و در جنگ‌ها برای تزریق آتروپین مؤثر می‌باشد آن هم با هزینه‌ای معادل ۵‌هزارتومان برای داوران ژنو ابتکار بسیار جالبی بود.

 آیا این مدال‌ها و ثبت اختراع در ایران هم همان‌قدر ارزش داشته که در خارج از کشور داشت؟

متأسفانه آن‌طور که باید نه . اصلاً بنده به این امید کار نکردم درمسابقات سوئیس که شرکت کردیم چندین و چند پیشنهاد برای ادامه این روند از شرکت‌های خارجی داشتیم که به هر دلیلی تا به امروز پیگیری نکردیم ولی بودند و هستند جوان‌هایی که نه تنها سرمایه‌ی معنوی را از ایران می‌برند خودشان هم به عنوان یک مغز متفکر رفته که متأسفانه همیشه روند به همین صورت بوده و امیدوارم یک روزی ترمیم پیدا کند.

 آیا به فکر تولید انبوه اختراعتان نبودید؟

بله. ما هفت عنوان اختراع تا همین چند ماه پیش ثبت کردیم که دو تای آنها در حال تولید می‌باشد که به کمک متخصصین اصفهان خیلی بهتر با ویژگی‌های برتر طراحی شده اند و بازار فروش را پیدا کردیم. ولی تمام این‌ها با هزینه شخصی بوده و هیچ اسپانسری نداشتیم.

 برای شرکت در مسابقات هم هیچ حمایتی نشدید؟

خیر هیچ حمایتی. در مسابقات هم سه بار داوری در ایران شد و پس از تأئید آن سال ۶ میلیون تومان باید هزینه می‌کردیم برای شرکت در مسابقات سوئیس. البته پس از برگشت اگر مدالی آورده باشیم اندک حمایتی می‌شود ولی قبل از آن به هیچ وجه حامی نداریم.

 با توجه به این برخوردها و وضعیت موجود و پس از این همه ثبت اختراع و موفقیت، برنامه‌ات برای ادامه‌ی راه چیست؟

مقطع فوق لیسانس را تازه تمام کرده‌ام ولی هر جا رزومه نشان می‌دهم پس از نیم ساعت تعریف و به به و چه چه می‌گویند که شرمنده، ما نمی‌توانیم کاری برای شما انجام دهیم طوری که در مصاحبه کاری و درخواست کاری در مقایسه با من و کسی که بومی آبادان نبود به دلایلی بسیار روشن بنده به کار گرفته نشدم، ادامه این مسیر برایم خسته کننده شده بود و تصمیم گرفتم که وارد شورای شهر شوم.

 یعنی فضای شورای شهر را برای عملی کردن اهداف مناسب دیدی که نامزد انتخابات آن شدی؟

بله. کاملاً، به واسطه اینکه من در منطقه فقیر آبادان زندگی می‌کنم از نزدیک درد مردم را چشیده و خودم هم درد کشیده‌ام. درس خواندن یک هشتم زندگی من بوده و بخش عظیم زندگی ام روابط اجتماعی و فعالیت‌های اجتماعی‌ام بوده و خودم را دارای پتانسیل‌هایی می‌بینم که به جد می‌توانم به شهر کمک کنم و این جز با کمک و پذیرش مردم امکان‌پذیر نبود. من از کشورهایی مثل آلمان، استرالیا برای PHD پذیرش دارم ولی با این حال تمام تلاشم را می‌کنم که این جا بمانم و به واسطه یک ماه کار کردن و ۳ میلیون هزینه ۳ هزار و ۴۰۰ رأی برای من بسیار ارزشمند است که این خود نشانگر اعتماد مردم می‌باشد. وقتی فهمیدم جزء ۱۳ نفر اول نیستم گفتم حتماً ۸۰۰ الی۷۰۰ رأی آوردم ولی وقتی آرا را دیدم و متوجه اختلاف با ۱۳ نفر اول شدم فهمیدم که مردم خیلی هوایم را داشتند. اگر راه برای من هموار شد چون آفتاب خورده و درد کشیده این شهر بوده تا پای جان در این شهر هستم.

 یعنی این احتمال برایت اینقدر قوی است که دکترای خارج از کشور را به ماندن در این شهر ترجیح بدهی؟

من ۶ ماه پیش می‌توانستم بروم پس این احتمال بسیار قوی می‌باشد. تصمیم قطعی را برای شرکت در شورای شهر اردیبهشت ماه گرفتم ولی دو سال پیش به فکر این مسئله بودم و خیلی هم بی‌محابا عمل نکردم ولی مدام دچار شک و تردید می‌شدم.

 این شک و تردیدها برای چه بود؟

اولین دلیل اصلی ام نداشتن کارت معافیت سربازیم بود. من معافیم را به واسطه نخبگی که نه بلکه به واسطه‌ی سکته ‌ی مادرم از بهزیستی اقدام کردم، که از اهواز به عنوان مرکز استان معاف شدم و تقریباً در ماه رمضان امسال چهار سال است که درگیر این کارت معافی می‌باشم، این موضوع اصلی‌ترین دلیل تردیدم بود و دلیل دیگر هم نبود هزینه‌های مورد نیاز برای تبلیغات بود. البته خدارو شکر در این خصوص دست رد از هیچ کس هم نگرفتم.

 چرا از مسئله‌ی نخبگی برای معافی استفاده نکردی؟

متاسفانه طرح نخبگی به این صورت کنسل شده. باید دو سال روی طرح یا پروژه کارکرد که پس از آن به شما معافی می‌دهند. من مشکلم فرار از خدمت نبود بلکه زمانی بود که می‌توانستم در جای دیگر بسیار مؤثرتر باشم.

 فکر می‌کنی در این مسیر و موفقیت‌هایت چه چیزهایی و چه کسانی نقش داشتند؟

پدر و مادر من تا ششم ابتدایی درس خواندند و مسلماً مشوق اصلی من نمی‌توانستند باشند. در این مسیر مشوق من انگیزه‌ها و هدف‌هایم بودند و بزرگترین حامی‌ام خداست. گاهی حتی از دره هم به پایین افتادم ولی به زمین نرسیده خدا مرا گرفت و بزرگترین و بیشترین کمک‌ها را کرد.

 در جریان شورای شهر چقدر امیدوار بودی که جزء ۱۳ نفر اول باشی؟

حلقه‌ی اصلی کمک کننده به من نزدیک به ۲۵ نفر بودند که همان روز اول به آنها گفتم که من نه الان چیزی دارم به شما بدهم و نه بعد از آن چیزی برای دادن دارم. امید به رأی آوردنم بسیار بالا بود ولی متاسفانه پنج روز از بهترین روزهای تبلیغات را به دلیل عدم تمکن مالی تراکت برای تبلیغات نداشتم، دوستان از جاهای مختلف تماس می‌گرفتند که تراکت تبلیغاتی برایشان بفرستم. متاسفانه زمان را برای تبلیغات از دست دادیم. شاید به جرأت بتوانم بگویم که به واسطه‌ی وجود افرادی که در حلقه‌ی دوستان بودند حدود ۳۰۰ میلیون تومان صرفه‌جویی کردم و می‌توانم بگویم نه به واسطه‌ی ۳ میلیون تومان که به واسطه‌ی نیروهای معنوی مثل دوستان خوبم ۳ هزار و ۴۰۰ رأی آوردم و نفر۲۳ شدم.

 در حال حاضر به چه کاری مشغول هستی؟

درحال حاضر که مدرس دانشگاه آزاد و پیام نور واحد آبادان هستم و اصلاً هم به مقوله‌ی مادی آن نگاه نمی‌کنم و امروز اگر بپرسید که حق الزحمه تان در دانشگاه چقدر است،  نه می‌دانم و نه برایم مهم است. مطمئنم که اگر انتخابات در بحبوهه‌ی امتحانات نبود تعداد آراء من بسیار بیشتر بود. خیلی به تدریس علاقه دارم و تمام تلاشم این است که هر آنچه را که می‌دانم انتقال دهم.

 با توجه به اینکه مدرس دانشگاه هستی فضای دانشگاهی را چه طور می‌بینی؟

در یک کلام تشنه‌ی آموختن علم و اخلاق هستم. در سمیناری که در دانشگاه آزاد داشتیم و تعداد کمی شرکت کرده بودند با یک ساعتی که وقت گذاشته و سمینار را برگزار کردیم دانشجوی ترم دومی داشتیم که با همان سمینار تا به امروز سه ثبت اختراع انجام داده که این برای من بسیار ارزشمند است.

 میلاد جانقربان چه طور انسانی  است؟

با انگیزه، خدا را خیلی دوست دارم و تمام تلاشم را می‌کنم از نیروی جوانی‌ام بهترین استفاده را کنم و اگر راهی نبود، راهی می‌سازم….

نظرات  (۲)

با سلام لطفا یک بیوگرافی جدید از آقای جانقربان بزارید ممنون
سلام آفرین به این پشتکار و زحمتی که کشیدید انشاالله با موفقیت های بالاتر برای ابادان

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی