آبادانی ها

شفاف ؛ گویا و مستقل

آبادانی ها

شفاف ؛ گویا و مستقل

آبادانی ها

آبادانی ها فقط یک واحد اطلاع رسانی و تحلیل اخبار شخصی است و سر سفره ی هیچکس نبوده و نیست.

آخرین نظرات
نویسندگان

کفیشه؛ نامی که باید بماند تا آبادان زنده بماند

پنجشنبه, ۲۸ فروردين ۱۳۹۳، ۰۳:۵۰ ب.ظ

به زلالی آب دیدمش وقتی ناگفته‌های جنگ را در کنار آسمانی‌های  آن روایت کرد. جنگی که در کفیشه‌اش هم جاری و سیال بود. با مکی‌یازع نشستیم و گفتیم با طعم مهمانی خدا و ملاحظاتی که حاج مکی بواسطه ماه مبارک رمضان داشت. قصد داشتیم که تنها از کتابش (بچه‌های کفیشه) حرف بزنیم. اما یازع فرزند تمام خاک آبادان است و نه محصور به یک منطقه. منطقه‌ای که مکی هم با تمام عرقی که به آن دارد اذعان داشت که امروز «گلستان» نیست.

از کتابتان؛ بچه‌های کفیشه شروع می‌کنیم…
خاطرات من به نوشته قاسم یاحسینی.
چرا کفیشه؟
این کتاب در مورد شهرم و محله‌ای است که در آن رشد کردم. با بچه‌های آن در جنگ و قبل از آن در انقلاب حضور داشتم. محله‌ای با ۶۸ شهید. محله‌ای که امروز به شکل نابجایی نامش را به گلستان تغییر داده‌اند و معلوم نیست با چه کسی برای این تغییر مشورت کرده‌اند.
شما با نام گلستان مخالفید یا اصولاً با تغییر به شکل کامل موافق نیستید؟
من با کلیت تغییر نام موافق نیستم. روز اولی که تابلوی تغییرنام را دیدم به فرمانداری رفته که آنها در این خصوص اظهار بی‌اطلاعی کردند. با مسئولان نام‌گذاری تماس گرفتم گفتند که اسم طاغوتی است در حالیکه کفیشه به هیچ‌وجه همچین مشکلی نداشت. اگر قرار بر این باشد که باید نام آبادان را تغییر می‌دادند. محلاتی مثل شاه‌آباد و فرح‌آباد با این مشکل مواجه بودند و هیچ کس هم مخالفتی نداشت اما کفیشه قدمت داشت. قدمت این محله به اندازه‌ی تاریخ پالایشگاه و نزدیک به صد سال است. کفیشه باید بماند تا ۶۸شهید آن زنده بمانند. تنها منطقه‌ای که در آبادان کوچه‌های آن به نام شهیدانش نامگذاری شده است.

روایت کتاب بچه‌های کفیشه از چه روزهایی از زندگی مکی یازع آغاز می‌شود؟
یک سالگی. همان روزهایی که بعد از به دنیا آمدنم در مرکز شهر به این محل نقل مکان کردیم. از روزهای مدرسه تا جنگی که در آن مسجد فاطمیه به پایگاه اصلی فعالیتمان تبدیل شد.
گویا این محل به غیر از اهالی خود محل گرد هم آمدن افراد بزرگ دیگری نیز بوده است؟
بله شهدای دیگر مناطق مثل امینیان، سرخیلی و اختر کاوان از روزهای پیش از جنگ نیز ساعت‌های زیادی را در کنار ما و کفیشه بودند.
و در مقابل سربلند‌های کفیشه، بی‌شک بوده‌اند افرادی که امروز این محله تمایلی به آوردن نامشان به سرزبان ندارد…
حتماً همین‌طور است. بعضی از آنها حتی دوست دوران بازی و بچگی ما بودند. ولی در روزهای جنگ جذب گروهک‌ها شدند ولی بچه‌های خوب آن روزها به عشق و عرق کفیشه هنوز هم گرد هم جمع می‌شوند شاید باور نکنید اما با دوستان روزهای کودکی‌مان در کشورهایی همانند کاستاریکا، هلند و کانادا ارتباط نزدیکمان را حفظ کرده‌ایم.
محل خاصی برای گرد هم جمع شدن‌های اهالی قدیم کفیشه در اختیار دارید؟
مسجد فاطمیه معمولاً برای نشست‌های اینچنینی با وجود نقلی بودنش آماده می‌شود.
محله‌ای که ۶۸ شهید دارد در چه جایگاهی از این حیث در میان محلات آبادان دارد؟
بیشترین شهید آبادان را مسجد مهدی موعود (عج) در اختیار داشته که بالای ۱۲۰ نفر هستند، مسجد قدس هم آماری بالای ۱۰۰ نفر دارد و کفیشه فکر می‌کنم در جایگاه سوم یا چهارم قرار دارد.
جنگ چقدر به کفیشه که در نواحی مرکزی آبادان بود نزدیک شد؟
حسین شهریاری که هم محله‌ای ما بود پایگاه مسجد فاطمیه را راه انداخت و ما هم از طرف سپاه مأمور شدیم که همراهی کنیم. بچه‌های کفیشه در جزیره مینو خط پدافندی را تشکیل دادند و آن‌هایی هم که سن و سال بالایی داشتند از محیط کفیشه محافظت می‌کردند. منطقه ما هم همانند دیگر محلات شهر آسیب زیادی دید.
خانه‌هایی که خاطرات کودکی مکی یازع بودند حالا به سنگر تبدیل شده بودند…
دقیقاً. همانجایی که مأمن بازی‌های بچگی بودند یا اسلحه‌خانه بودند یا محل استراحت رزمندگان. هفته‌ای دو روز و در هر روز دو ساعت برق داشتیم. بیشتر هم محله‌ای‌های ما درگیر جنگ شده بودند. همان‌طور که گفتم سن و سال‌دارها از محیط محافظت می‌کردند، عده‌ای دیگر به بیمارستان شهید بهشتی رفته و در کنار مجروحان بودند. کمیته ارزاق را در همان سالها تشکیل دادیم.تا خانواده‌ها مواد خوراکی خود را از این کمیته دریافت کنند.
خانواده‌ها تا چه سالی در منطقه شما ساکن بودند؟
تا سال ۶۴ چیزی حدود ۸۰ خانواده در کفیشه زندگی می‌کردند که بعد از شکست حصر به شکل متناوب این آمار به مرز ۲۰۰ خانواده هم رسید. محیط عادی شد، مدرسه‌ها باز شدند، آب و تلفن برقرار شد ولی بعد از عملیات والفجر هشت و استفاده بعث از سلاح شیمیایی، خانواده‌ها مجبور به ترک شهر شدند. با این حال پیرزنی را داشتیم که ترجیح داد با آن احوال هم در آبادان بماند و همانجا به خاک سپرده شود.
این ماندگاری مردم  در آبادان در تناقص است با آن جوسازی‌های مسموم برخی که مدعی بودند آبادانی‌ها در روزهای دفاع شهر خود را تنها گذاشتند….
وقتی جنگ تحمیل شد تا نیروها برسند حماسه ذوالفقاری شکل گرفت در حالیکه هنوز ارتشی نبود. اگر آبادان مقاومت نمی‌کرد والفجر هشت شکل نمی‌گرفت. مردم آبادان بااطلاع‌رسانی به یکدیگر و هوشیاری شهید دریاقلی، حماسه‌ی ذوالفقاری را شکل دادند. درحالیکه تنها ۴۰ روز از جنگ گذشته بود. فیلم مستند است که نشان می‌دهد مردم بودند که وارد عمل شدند و از یک صبح تا ظهر عراقی‌ها را طرد کردند. باید قبول کنیم اولین شکست بعث در آبادان رقم خورد. ما شهری را داشتیم که در تمام طول جنگ نماز جمعه‌اش قطع نشد. خود صدام با شنیدن صدای نماز جمعه بارها اذعان داشت که آبادان هنوز زنده است. هر اتفاقی که می‌افتاد رادیو در آبادان اعلام می‌کرد که مردم بشتابید نمی‌گفت که ارتش بشتابید ولی به قول شما عده‌ای جوسازی مسموم می‌کردند.
همین افراد در آن سالها با این فضاسازی باعث شدند که بعضاً برخی همشهریان جنگزده‌ی ما با استقبال خوبی در روزهای نخست آوارگی روبرو نشوند…
آبادان بیش از جنگ ۵۲۸ هزار نفر جمعیت داشت. سه نماینده در مجلس داشتیم درحالیکه امروز تمام استان‌هایی مثل ایلام، بوشهر و هرمزگان سه نماینده دارند. مردم سایر شهرهای کشور انتظار داشتند که تمام مردم اینجا بمانند و مقاومت کنند ولی در شهری که بعثی‌ها به واسطه نزدیکی مساحت با سنگ هم می‌توانستند ما را بزنند انتظار نابجایی از زنها و بچه ها بود به همین خاطر در ابتدای روزهای جنگزدگی در بعضی شهرها آب زیر پای همشهریان ما در پارک‌ها باز کرده و یا با سنگ آنها را می‌زدند تا اینکه آیت‌‌ا… جمی با امام تماس گرفت و این موضوع را در میان گذاشت و امام راحل با آن مصاحبه معروف و بیادماندنی فرمود: اینها مهاجرین هستند و شما باید همانند انصار رفتار کنید. همین آبادان با تمام جوسازی‌ها در سراسر ایران شهید در خود جای داده است. پس این ۴هزار شهید که دادیم چه شد. خود ما به مناطق دیگر می‌رفتیم می‌جنگیدیم و بعد به آبادان برمی گشتیم تا در منطقه‌ی جنگی دیگر (آبادان) استراحت کنیم.
از جنگ به جنگ می‌رفتیم. در همین شهر ازدواج کرده و در همین جنگ فرزندانمان را بدنیا آوردیم. به مراسم عروسی همدیگر می‌رفتیم با صدای گریه، نقش اسلحه و طعم دعای کمیل.
چه راهکاری برای آنکه با ذهنیتی اشتباه درگیر دروغ‌پردازی در خصوص مردم آبادان در سالهای جنگ شده پیشنهاد می‌کنید؟
به راهیان نور می‌گوییم که مردم اینجا چه کردند. ۱۲ مسئول اینجا شهید شدند که آنها هم از جنس مردم بودند. ما در گلزار شهدایمان قطعه‌ی علی اصغری‌ها را داریم که بچه‌های کوچک در آن دفن شده‌اند. مادر و فرزند در یک مزار به زیر خاک رفته داریم. پنج مهر اولین عملیاتی بود که امام فرمان داد باید شکسته شود. باید به همه بگوییم که این شهر در روزهای جنگ و خمپاره مسابقات فوتبال را برگزار می‌کرد.
به کتاب بچه‌های کفیشه برمی‌گردیم کتابی که گفته می‌شود در آن از واقعیت‌های ملموس جبهه در کنار اتفاقات آسمانی آن صحبت شده. این تفکر در قیاس با سینما به اخراجی‌های ده‌نمکی نزدیک است یا لیلی با من است ، ساخته‌ی تبریزی؟
فیلمهای ده‌نمکی را نمی‌پسندم اما بعضی بودند که در همان سالها اهل نماز نبودند ولی شهرشان را دوست داشتند و از بین همان افراد ما شهید دادیم.
خودتان از کتاب بچه‌های کفیشه راضی هستید؟
همیشه می‌گویم که نویسنده باید مثل یک بازجو رفتار کند. دوست داشتم یاحسینی مرا بازپرسی کند. شاید اگر این اتفاق می‌افتاد کتاب بهتر از این از آب درمی‌آمد با همه این تفاسیر از نویسنده بچه‌های کفیشه بخاطر پرداختن صحیح ناگفته‌های جنگ تشکر می‌کنم.
به خاطر پرداختن به این ناگفته‌ها مورد انتقاد واقع نشدید؟
به هیچ وجه. خیلی ها تشویق و بسیاری تحسین کردند. ناگفته‌های جنگ باید گفته شوند در کنار اینکه نباید از امدادهای غیبی به سادگی عبور کرد. هیچوقت روزی را که به خاکریز عراقی‌ها رسیده و همه‌ی آنها را کشته دیدیم را فراموش نمی‌کنم. این اتفاق در حالی افتاده بود که هیچ گلوله‌ای به سمت آنها شلیک نکرده بودیم.
این ناگفته‌ها در مورد عراقی‌ها هم صدق می‌کند؟
بله. جنگ ما با بعث بود نه با مردم عراق. بسیاری از آنها دوست نداشتند با اهل شیعه وارد جنگ شوند. بعضی از آنها بعد از محاصره وسیله نقلیه عمومی، زن‌ها را آزاد می‌کردند. سرباز عراقی که زن باردار ایرانی را پشت فرمان مینی‌بوسی گذاشت تا با دنده یک خودش را به دارخوین رسانده و از مهلکه فرار کند. مردم عراق که اثاثیه ایرانی ها را در بصره نمی‌خریدند و…
مکی یازع امروز اینجاست با کتاب بچه‌های کفیشه، با انباری از خاطرات جنگ، از گفته‌ها و ناگفته‌هایش و عشقی که به محله قدیمی‌اش دارد. با اینهمه عرق که گذاشتی کفیشه‌ات را آنطور که می‌خواهی می‌بینی؟
به هیچ‌وجه. اسم محله‌ی قدیمی مرا یک نفر از اهالی شهرهای شمالی کشور تغییر داد و در حالیکه نمی‌دانست آبادان را به شکل صحیح چطور می‌نویسند، نام گلستان را برای آن برگزید. گلستانی که هنوز هم به خاطر برخی بی کفایتی ها بوی زباله و فاضلاب می‌دهد.

منبع/هفته نامه آوای خوزستان

نظرات  (۲)

  • هوشنگ بختیاری
  • سلام شما ویاران و دوستان شهیدتان همیشه باعث افتخار ما آباد أنى ها و کشور عزیز مان بودید و هیت دمن هم در محله شهید داده کفیشه بزرک شدم الان در سن ٥٣ سالکة شهرستان بروجرد سکوت دارم روایت شما از جنک تحمیلها را دیدم افرین به شما ولى کفیشه براى من همان کفیشه است مغازه مرحوم بدم إنجاز بود بات شکر امیر هوشنک بختیارى به أمید دیدار
  • حبیب کارجو
  • درود بر  مکی
    سلام بر نوری  یونس و......

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی