آبادانی ها

شفاف ؛ گویا و مستقل

آبادانی ها

شفاف ؛ گویا و مستقل

آبادانی ها

آبادانی ها فقط یک واحد اطلاع رسانی و تحلیل اخبار شخصی است و سر سفره ی هیچکس نبوده و نیست.

آخرین نظرات
نویسندگان
۲۶
فروردين

آقای نادری خودتان را بیشتر معرفی کنید.

امیر نادری هستم،بچهء شهر نفت و تفت:آبادان.

و؟؟؟

۲۶
فروردين

شهرستان آبادان پس از تهران نخستین شهری بود که در روز ۱۲ آبان ۱۳۴۹ صاحب فرستنده تلویزیونی شد. برنامه های این فرستنده شامل موسیقی محلی، فیلم مستند و داستانی، خبر و مسابقات بود که به دو زبان فارسی و عربی پخش می شد، تا سال ۵۹ صدا و سیمای آبادان تنها مرکز تلویزیونی استان خوزستان بود. اما با شروع جنگ تحمیلی ، فعالیت های تلویزیونی به مرکز اهواز انتقال یافت و پس از بازگشایی و افتتاح صدا و سیمای مرکز آبادان در سال ۱۳۷۴، استان خوزستان دارای دو مرکز رادیو و تلویزیون آبادان و اهواز شد.

 

قبل از پیروزی انقلاب شهرستان آبادان از دو فرستنده رادیویی برخوردار بود، یکی متعلق به شرکت ملی نفت ایران و با نام رادیو نفت ملی که از سال ۱۳۳۲ به صورت ۲۴ ساعته به تولید و پخش برنامه می پرداخت و دیگری که در سال ۱۳۵۲ راه اندازی شد، به نام رادیو آبادان معروف بود.

“مالک جرموز” و “رادیوی نفت ملی”

یادی داشته باشیم از مردی که سمبل رادیوی نفت ملی است و صدای گرمش همچنان در گوش پدران و تاریخ ما طنین خواهد داشت؛ چه، تنها صداست که می ماند…

۲۵
فروردين

حسن دشتی

قصد داشت آبادان را به مقصد بندر انزلی ترک کند که با او تماس گرفته و به بهانه فعل و انفعالات فوتبالی تیم فوتبال زادگاهش قرار انجام مصاحبه را نهایی کردم؛ با وجود اینکه حسن دشتی؛ بازیکن و مربی سال‌های دورتر تیم فوتبال صنعت نفت آبادان بلیت سفر به سکونت‌گاه فعلی‌‎اش- بندرانزلی- را نیز در دست داشت، سفر به شمال کشور و کنار خانواده بودن را یک روز به تاخیر انداخت تا به دفتر هفته‌نامه آوای خوزستان بیاید و از دلتنگی‌هایش برای ما بگوید؛ از اینکه این روزها حرف زدن و سکوت نکردن در برابر مشکلات فوتبال شهرش برای حسن دشتی به وظیفه تبدیل شده است.

۲۵
فروردين

سال گذشته در چنین روزهایی بود که آن دو نفری که نیمی از خاطرات من در کودکی- به واسطه علاقه وافر به فوتبال- به دویدن ایشان در مستطیل سبز منتهی می‌شد، به جنگ کلامی در رسانه‌‎ها پرداختند؛ به خاطر فوتبال و به خاطر آن دویدن‌هایی که دیگر قابلیت خاطره شدن برای نسل‌های بعد را ندارند.

علی فیروزی و سید ابراهیم تهامی در کنار هم بودند تا بگویند و تاکید کنند که به خاطر علقه خاک نشدنی‌شان به روزهایی که مسافت شیراز تا مسجدسلیمان را با اتومبیل رنو طی کرده تا تنها فوتبال را دنبال کنند و نه حاشیه اکناف آن را؛ اینجا هستند، در آوای خوزستان.

آمدند و گفتند که کینه ندارند و برادرانه گاهی از یکدیگر دلگیر می‌شوند. برای تلطیف این نشست، آوای خوزستان میزبان میهمان دیگری نیز بود، کودکی که در هجمه پلشتی‌های موجود در فوتبال روز کشور، از زیبایی حرف می‌زد؛ از دل و از روشنی آن.

۲۵
فروردين

آلو=سیب زمینی

آمو (عامو) = عمو

ارسی (Orsi)= کفش

اروسیه (عروسیه)= اسم محلی در آبادان. سابقا در این محل کمپA روسیه وجود داشته (در زمان جنگ جهانی دوم) و به تدریج به این صورت درآمده.

اسپکتور = سرشیفت حراست که با موتورسیکلت  سه چرخه گشت میزد

اسبیتال = بیمارستان شرکت نفت

اشکل کیلی = بازی پسرانه

او داغک = اشکنه

اوستور = فروشگاه

ایزگاه = ایستگاه

بتل(Botol) = سوسک

۲۵
فروردين

آبادان به واسطه ی حضور مردم و مقاومت مثال زدنی مردمانش در طول سال های دفاع مقدس بیش از ۴۰۰۰ شهید نثار راه دفاع از ایران عزیز نمود. اکثر قریب به اتفاق خانواده های آبادانی مفتخر به شهادت فرزندشان می باشد و برخی خانواده ها چندین شهید داده اند. حجازی طاقانکی، صالح نژاد معرّفی، خانواده های چند شهیدی، طُوِینی از جمله ی این خانواده ها هستند.

* حجازی ها :

1

چهار شهید از دو خانواده، اصالتاً شهرکُردی و از جمله افتخارات جاوید این خطّهء خونبار.

۲۵
فروردين

گرچه استان خوزستان بواسطه ی برخورداری از صنایع عظیم نفتی  و پتروشیمیایی در نگاه ملی ؛ استانی صنعتی به شمار می آید اما باید اذعان داشت که این استان در بخش بهره برداری های اجتماعی و شاخص های توسعه اجتماعی همچنان سنتی  می باشد.اکثر شهرهای خوزستان در کنار رودخانه های دائمی آب شیرین قرار دارند ولی در کمتر شهری شاهد بهره برداری از این تحفه ی الهی و طبیعی می باشیم. همچنین نگاه مدیران ارشد در خوزستان همواره از نوع برنامه ریزی های زودبازده و به دور از ژرفای توسعه عمیق بویژه در بخش اجتماعی آن بوده است. برای مثال در شهرهایی نظیر آبادان و خرمشهر که پس از سپری شدن بیش از دو دهه از پایان جنگ همچنان در خرابی های استراتژیک نظیر آب شرب و سیستم دفع فاضلاب شهری و حتی جاده های مواصلاتی مناسب و از همه مهم تر آمار بسیار بالای بیکاری که موجب ناامنی های مزمن و آمار بالای طلاق می باشد می باشیم ؛ متاسفانه هیچ طرح و پروژه ای که به معنای واقعی سرمایه گذاری پایه ای و استوار لقب بگیرد ؛ شاهد نبوده و نیستیم.توسعه اجتماعی از دیدگاههای متفاوت معناهای مختلفی را داراست از جمله: گذر از جامعه سنتی به صنعتی یا مدرن از طریق تقسیم کار .با این تعریف قصد دارم تا نگاهی داشته باشم به مقوله ی این نوع از توسعه در جامعه ی سنتی خوزستان .

۲۵
فروردين

مطبوعات و به تبع آن خبرنگاری رکنی از ارکان جامعه ی هوشمند و هوشیار جامعه و به تعبیری رکن چهارم محسوب می شوند.میان انواع گوناگون دموکراسی، تفاوت‌های بنیادین وجود دارد. بعضی از آنها نمایندگی و قدرت بیشتری در اختیار شهروندان می‌گذارند. از «حکومت اکثریت» به عنوان خاصیت اصلی و متمایزکنندهٔ دموکراسی نام می‌برند. در جامعه ی دموکراتیک ؛ قانون فصل الخطاب است و هر جریانی که قانون را به نفع خود تفسیر و تاوبل نماید ؛ مغضوب مردم بویژه آن بخش از جامعه که در حوزه اطلاعرسانی و اندیشه فعالیت می کنند قرار می گیرد.

۲۵
فروردين

آبادانی باشی یا نباشی عینک ریبون رو می شناسی. ما کاری به مارک بودن اون نداریم چون معتقدیم که این عینک ؛ بومی آبادانه ! اگر برخی اقلام در جهیزیه ی عروس اجباری هستند این عینک آفتابی  هم جزو جدا ناشدنی از بچه های آبادانه. تا پیش از این فقط مردهای آبادانی ازش استفاده می کردند اما الان چند وقتی است  بنا به گزارش های رسیده  زن های  آبادانی هم به استفاده از این نوع عینک گرایش پیدا کرده اند که احتمالا دلیل اصلیش دستور به ساخت مدل های زنانه ی این عینک در خارج از کشور و توسط یکی از تجار آبادانی است !

۲۵
فروردين


بهم گفت :چی دوس داری برات بیارم؟

گفتومش:تو اگه بیار بودی همو وخت که تازه اومده بودیم آبودان بهم میدادیش.

بهم گفت:تخصیر خودته.همو سالی که پاشدی اومدی باید ازم میخاستی.

گفتومش:همی تو خودت نبودی که گفتی اگه بیای اله میکنم و بله؟

بهم گفت:یه وخ کم نیاری.مگه وختی اومدی ۵ قلم وسایل خونه بهت ندادن؟ دادن یا ندادن؟

گفتومش:یخچاله بعد دو ماه و کولره بعد چار ماه بخاطر نوسان برق سوختند.شیش ماه بعد هم دزد زد خونه مون و تموم دار و ندارمونو با خودشون بردن.

بهم گفت:حقته.پ چرا مال مانه نبردن؟ برا یی که ..

گفتومش: برا یی که تو و کوکات هر شب تا صبح از خونه تون ناتوری میدادین. ولی مونه بدبخت چی؟ خدا ازت نگذره که همی تو یکی بدبختم کردی.

بهم گفت:گذشته ها گذشته. هر چی بهتر از آوارگی  تو غربت بود. نبود ؟

گفتومش: خدایی تو که زودتر از مو برگشتی آبودان ؛ به یی فکر نکردی که شهر هنوز آماده نیست. اصلن متوجه  نشدی که نه آب درستی داره نه برق درستی داره؟ خداییش تا چن سال تلفن ها صفر آزاد نمی کردن برا یه تلفن به شهرستان؟

بهم گفت: حالا که چی ؟پشیمونی برگرد برو همو چادری که داشتی توش زندگی میکردی؟

گفتومش:حیف که روم تو روت باز نیست وگرنه می دونستم چی بهت بگم.

بهم گفت: خدا رو شکر که روت تو روم باز نیست و داری ایجوری هیکلمه به لجن میکشی اگه روت وا بود چه میکردی.

گفتومش: مو الان بیست ساله اینجاهم.تو یی مدت دو بار هم مدل فلکه هاشه عوض نکردن.انگاری داریم تو موزه زندگی می کنیم.

بهم گفت : هُس

گفتومش: چشم هر چی تو بگی….!!!