آبادانی ها

شفاف ؛ گویا و مستقل

آبادانی ها

شفاف ؛ گویا و مستقل

آبادانی ها

آبادانی ها فقط یک واحد اطلاع رسانی و تحلیل اخبار شخصی است و سر سفره ی هیچکس نبوده و نیست.

آخرین نظرات
نویسندگان

گفتگو با پریسا هاجری هنرمند عکاس

چهارشنبه, ۲۷ فروردين ۱۳۹۳، ۰۷:۱۱ ب.ظ

 پریسا هاجری متولد اسفند ۱۳۷۳ می باشد. هنرمند و عکاس جوان آبادانی که با وجود کمبود امکانات، نخستین گام‌هایش در مسیر علاقه را محکم برداشته و با برگزاری نمایشگاهی تحت عنوان «جنگ‌های اتاق نشیمن» نشان داد که در عکاسی حرفه‌ای حرف تازه‌ای برای گفتن دارد. این نمایشگاه چهاردهم آبان ماه 1392 و در موزه‌ی هنرهای معاصر آبادان افتتاح شد و این هنرمند آثار تصویری خود را به مدت چهار روز در معرض دید عموم قرار داد.

چرا نام «جنگ‌های اتاق نشیمن» را برای نمایشگاه‌تان انتخاب کردید؟

من عکس‌هایم را در خانه‌ای کاملاً سوخته و ویران شده کار کردم. اولین تصوری که این نام در ذهن مخاطب تداعی می‌کند دعواها، درگیری‌ها و مشاجراتی است که بین اعضای یک خانواده‌ که در محیط امن خانه با هم زندگی می‌کنند، رخ می‌دهند. من با عکس‌هایم و با نامی که برای نمایشگاه‌ام انتخاب کردم می‌خواستم این‌را بگویم که این تشنجات، همان بلایی را بر سر خانه و خانواده می‌آورد که آتش بر سر خانه‌ی مذکور آورده بود.


استقبال از نمایشگاه چگونه بود؟

راضی کننده نبود. من پیش از برگزاری نمایشگاه می‌دانستم با استقبال قابل قبولی مواجه نمی شوم. از این‌رو مدت زمان برگزاری آن‌را چهار روز گذشتم و نه بیشتر. با این وجود انتظار داشتم هنرمندان بیشتری برای بازدید از این آثار مراجعه کنند. اما متأسفانه آنهایی که بیش از همه انتظار حضورشان می‌رفت، نیامدند.

منظورتان دقیقاً چه کسانی‌ست؟

از کارکنان صدا و سیما گرفته تا خبرنگاران خبرگزاری‌های مختلف و حتی همکاران عکاس! جالب اینجاست که شاعران آبادانی بیشتر از عکاسان از این نمایشگاه بازدید کردند و حتی در روند برگزاری آن کمک و مشارکت کردند.

فکر می‌کنید علت حضور کمرنگ عکاسان در این نمایشگاه چه بود؟

اکثراً اذعان داشتند که اطلاع‌رسانی ضعیف بود. در حالی‌که این دلیل بهانه‌ای بیش نیست. چراکه ما هم در فضای مجازی و هم از طریق تراکت و بنر و پوستر اطلاع‌رسانی کردیم. باید بپرسم ما چه کار باید می‌کردیم که نکردیم؟!

برگزاری نمایشگاه با مشارکت و همکاری چه ارگانی صورت گرفت؟

اخذ مجوز که بالطبع از اداره‌ی فرهنگ و ارشاد اسلامی صورت گرفت. اما حمایت کننده‌ی من رئیس انجمن شعر آبادان؛ ناصر ندیمی بود.

شما در دانشگاه نیز عکاسی می‌خوانید؟

خیر. من دیپلم ریاضی فیزیک دارم. پیش‌دانشگاهی‌ را نیز رها کردم! و حالا هم ترم اول رشته‌ی گرافیک هستم.

با توجه به اینکه زمینه‌ی تخصصی شما عکاسی است و به این رشته نیز علاقه دارید، چرا در دانشگاه عکاسی را دنبال نکردید؟

از یک طرف برای من خیلی مهم بود که از خانواده‌ام دور نباشم و از طرف دیگر نیز رشته‌ی عکاسی در دانشگاه‌های آبادان ارائه نمی‌شود. بنابراین با توجه به این موضوع ترجیح دادم تحصیلات دانشگاهی‌ام را در رشته‌ی گرافیک دنبال کنم و به عکاسی به‌صورت تجربی بپردازم.

عکاسی حرفه‌ای را از چه زمانی آغاز کردید؟

کمتر از یک سال است که عکاسی حرفه‌ای را شروع کردم. البته من از دوران راهنمایی به این حرفه روی آوردم. اما چون در جامعه‌ی ما اولویت نخست با درس است، بنابراین این دست علاقه‌ها هیچگاه آنطور که باید و شاید در ذهن ما پرداخت نمی‌شوند و به محض آغاز علاقه نمود خارجی و عملی پیدا نمی‌کنند.

پس با توجه به اینکه مدت زمان زیادی از آغاز فعالیت حرفه‌ای‌تان نمی‌گذرد، بنابراین آثار ارائه شده در نمایشگاه نیز جدید هستند. همینطور است؟

بله. مجموعه‌ی عرضه شده در جنگ‌های اتاق نشیمن را عید نوروز کار کردم و بستم.

جایگاه هنر عکاسی را در آبادان چگونه می‌بینید؟

به جرأت می‌توانم بگویم؛ مردم آبادان در تمام زمینه‌های هنری توانایی فوق‌العاده بالایی دارند. با نگاهی به فهرست هنرمندان در رشته‌های مختلف متوجه می‌شوید تعداد بازیگران، کارگردانان، موسیقیدانان و عکاسان آبادانی در این فهرست نه تنها کم نیست بلکه نسبت به بسیاری از شهرهای دیگر خیلی بالا و در حد قابل قبولی است اما متأسفانه باید بگویم در آبادان یک ارگان خاص که حمایت از هنرمندان را به عهده بگیرد وجود ندارد. به عنوان مثال در همین عکاسی که موضوع بحث ماست، ما یک انجمن عکس مناسب یا خانه‌ی عکاسان نداریم که تصدی فعالیت‌های گوناگون از قبیل؛ صدور مجوز برای عکاسی و برگزاری اردوها و کارگاه‌های مختلف را بر عهده داشته باشد. در کل اگر صادقانه بخواهم پاسخ دهم، باید بگویم؛ هنر عکاسی در آبادان مُرده است.

یعنی شما فقط کمبود امکانات را مسئول مرگ هنر عکاسی در آبادان می‌دانید؟

خیر. تنبلی از همکاران ما نیز هست. نمونه‌ی بارز آن نیز همین نمایشگاه است که از جانب عکاسان مورد استقبال قرار نگرفت. وقتی افراد فعال در یک رشته‌ به لحاظ حمایت معنوی، پشت هم نیستند از ارگان‌ها و مسئولان انتظار چندانی نمی‌شود داشت.

با این اوصاف، تا حالا شده فکر مهاجرت از آبادان به ذهنتان خطور کند و به شهری بروید که عکاسی در آنجا هنوز به گور سپرده نشده است؟!

بله شده… اما دوست داشتم فعالیت‌هایم را از موطن خودم؛ آبادان شروع کنم. به هر حال من به عنوان یک آبادانی نمی‌توانم به شهر و دیار خودم پشت کنم تنها برای این‌که امکانات مورد نیازم را در اختیارم قرار نمی‌دهد. همیشه که نباید رفت. گاهی باید ماند و ساخت…

پس هنوز به اصلاح امور امیدوار هستید. درست است؟

امید که همیشه هست. در راستای این امید نیز قول مساعدت و همکاری از جانب بسیاری افراد که در این زمینه می‌توانند راه‌گشا و کارساز باشند گرفته‌ایم که متأسفانه هیچگاه به مرحله‌ی عمل نرسیدند. به عنوان مثال من برای تأسیس انجمن عکاسی با افرادی صحبت کردم که هم بضاعت مالی انجام این کار را داشتند، هم شرایط در اختیار قرار دادن جا و مکان و هم آموزشگاه عکاسی… اما همکاری نکردند. یا وقتی تصمیم به دایر کردن کارگاه عکاسی گرفتم و قصد داشتم یکی از دوستانم را که از عکاسان تهرانی است برای شرکت در این کارگاه دعوت کنم، باز هم هیچ مساعدتی از جانب آنها صورت نگرفت. اما با تمام این مشکلات من و همکارانم تمام سعی خودمان را برای پیش برد اهداف‌مان می‌کنیم و به اصطلاح تا جایی که بشود زورمان را خواهیم زد! من روز اختتامیه و افتتاحیه‌ی نمایشگاه نیز گفتم که ما عادت داریم به محض در اختیار گرفتن یک تریبون، آغاز به گله و شکایت کنیم. اما من به شخصه دستم را از همه شسته‌ام و ترجیح می‌دهم خودم کارهایم را انجام دهم و اهدافم را پیش ببرم و دیگر از هیچ نهاد و شخصی نیز توقع همکاری ندارم.

سبک کاری شما چیست؟

من دوست دارم در چند سال نخست فعالیت هنری‌ام همه‌ی سبک‌ها را کار کنم و در این راه به کسب تجربه بپردازم. فعلاً قصد ندارم روی یک سبک خاص تمرکز کنم.

در عکاسی به دنبال چه می‌گردید؟ به دنبال یک تکه نان یا هدفی والا؟!

شخصی که به دنبال یک تکه نان است آتلیه‌ی عکاسی می‌زند. البته من هم در آینده آتلیه خواهم زد. چراکه در کنار کسب درآمد به این محیط می‌توان به‌عنوان یک کارگاه هنری نیز نگاه کرد. باید بگویم من از کودکی به عکاسی علاقه داشتم و با دیدن یک عکس واقعاً لذت می‌بردم. البته منظورم عکس‌های معمولی مثل عکس‌های خانوادگی و اینها نیست. بلکه بیشتر به دنبال عکس‌هایی بودم که هدف خاصی را دنبال می‌کنند و نکته‌ای برای کشف کردن درونشان نهفته است. در واقع عکس‌هایی را انتخاب می‌کردم که همه قادر به فهم آنها نبودند. حالا هم در عکس‌هایم سعی می‌کنم موضوعاتی را کار کنم که تنها مخاطبان خاص بتوانند پیام‌های مستتر در آنها را دریافت کنند.

فکر می‌کنید در کشور ما به عکاسی می‌توان به‌عنوان یک منبع درآمد تکیه کرد؟

بله. با یک نگاه سطحی به جامعه‌ی عکاسان می‌توان دریافت که افراد بسیاری از این راه ارتزاق می‌کنند.

با توجه به عشق وافری که به عکاسی دارید، در کودکی وقتی از شما درباره‌ی شغل مورد علاقه‌تان می‌پرسیدند، پاسخ می‌دادید؛ عکاسی؟

بله. البته خودم فکر می‌کردم این علاقه از مقطع راهنمایی در من شکل گرفت. اما بعد که دوستان دوران دبستانم را ملاقات کردم، فهمیدم این علاقه حتی پیش از راهنمایی نیز در من وجود داشت. چراکه در این ملاقات‌ها وقتی می‌پرسیدند؛ چه می‌کنی؟ و من پاسخ ‌می‌دادم؛ عکاسی. می‌گفتند؛ «آخی، پس بالاخره به آرزوت رسیدی!»

اصولاً اشخاص موفق در زمینه‌های مختلف اشخاص خاصی را به‌عنوان الگوی خود قرار می‌دهند. شما نیز الگوی خاصی دارید؟

من عکاسی را با کمک یکی از دوستانم و با تشکیل انجمن کوچکی که بعدها منحل شد، آغاز کردم. در آن انجمن با آثار بسیاری از عکاسان مختلف داخلی و خارجی آشنا شدم. مثل؛ ریچارد اودون، آنسل آدامز. هرچند هیچگاه سبک کاری آنها را دنبال نکردم، اما به این قبیل عکاسان به عنوان اسطوره‌هایی که توانستند کاری بزرگ در زمینه‌ی عکاسی انجام دهند نگاه می‌کردم و به سبک کاری‌شان علاقه‌مند شدم. در ایران نیز فعالیت همه‌ی عکاسان را دنبال می‌کنم. به ویژه با کیارنگ علایی به ‌عنوان یکی از اساتید عکاسی مرتباً در تماس هستم و آثارم را برای‌ وی می‌فرستم و او با نقد کارهایم کمک‌های شایان توجهی در این زمینه به من می‌کند.

شمایی که با علاقه قدم در این راه گذاشتید، توصیه‌تان به جوانان همسن و سال‌تان که دوست دارند به این حرفه به شکل جدی بپردازند چیست؟

به شکل کلی و خطاب به همه‌ی هنرمندان در زمینه‌های مختلف باید بگویم؛ سعی کنید قالب خودتان را پیدا کنید و در چارچوب‌های از پیش آماده شده‌ و تقلیدی دیگران فرو نروید. در اینصورت می‌توانید دید متفاوتی داشته باشید و از تکرار و کلیشه فاصله بگیرید. این موضوع می‌تواند به تمام زمینه‌ی هنری از شعر و داستان‌نویسی گرفته تا تئاتر و عکس تعمیم پیدا کند. به عقیده‌ی من نگاه متفاوت قطعاً موفق خواهد بود. چراکه مخاطب همیشه به دنبال کارهای متفاوت است. عکس هم از این قاعده مستثنی نیست. من و همکارانم اگر بتوانیم حتی به یک موضوع کلیشه‌ای نگاهی متفاوت داشته باشیم و مجموعه‌ای متفاوت ارائه دهیم بدون شک موفق می‌شویم.

فکر می‌کنید پریسا هاجری هم می‌تواند به الگویی در عکاسی ایران تبدیل شود؟

نمی‌دانم! اما هیچ چیز بعید نیست. من خیلی به دنبال اسطوره شدن نبوده و نیستم. اما قطعاً هر شخصی در هر رشته‌ای دوست دارد به بالاترین مدارج موفقیت دست پیدا کند. من بیش از آنکه به شخصیت خودم فکر کنم، شخصیت کارهایم برایم مهم است. با این توضیح که دلم می‌خواهد شخصیت کارهایم آنقدر قوی باشد که هنرآموزان عکاسی در آینده کارهای مرا به عنوان الگوی خود قرار دهند. اما نمی‌توانم هیچ قولی در این زمینه بدهم!

آیا تا به حال به شرکت در رقابت‌های بین‌المللی عکاسی فکر کردید؟

بله. اما زمانی قدم در این ماراتن خواهم گذاشت که دیگر هیچ اما و اگری در قابل قبول بودن کارهایم وجود نداشته باشد. دوست ندارم با کارهای اولیه و ابتدایی در این رقابت‌ها شرکت کنم.

می‌توانیم به همین زودی‌ها منتظر نمایشگاه بعدی‌تان باشیم؟

در حال حاضر مشغول تهیه‌ی مقدمات کار بر روی یک مجموعه‌ی هزینه‌بَر و وقت‌گیر هستم. در صورت اتمام این پروژه شاید پس از عید نوروز بتوانم نمایشگاه بعدی را برپا کنم. اما بعید می‌دانم این امر محقق شود!

چرا هزینه‌بَر؟

به این علت که انجام این کار نیازمند یک کادر کامل فیلم‌برداری است. اما در این پروژه به جای فیلم‌بردار، یک عکاس قرار می‌گیرد. بنابراین تکمیل و بستن این مجموعه مستلزم استفاده از بازیگر و لوکیشن و دیگر عوامل است که کاری‌ست بسیار هزینه‌بَر…

زینب حمیدی/هفته نامه آوای خوزستان

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی