دیوارهای آجر چین بی روح
آدم ها را می توان دسته بندی کرد. مثلا آدم ها دو دسته اند، سه دسته اند و ….
تعداد دسته ها را فعلی که درباره آن بحث می شود مشخص می کند. از نظر فعل قابل بحث این متن، آدم ها دو دسته اند یا کلا مرتب اند یا هپلی.
آدم های کلا مرتب در وضعیتی که مهمان دارند از دم در ورودی را آب و جارو می کنند تا ته اتاق خواب زری خواهر کوچک خانه را و برایشان مهم نیست که مهمان فقط در پذیرایی می ماند و تمیزی و مرتبی خانه را فقط تا پذیرایی می بیند. این جور آدم ها از نظر روانشناسی و جامعه شناسی و گیاه پزشکی و خیلی علم های دیگر هدف دارند برنامه دارند مفهوم افعال را می فهمند کار را برای کار انجام می دهند و مهم تر از همه چیزی به نام “وجدان اخلاقی” دارند که مدام آن را خرج می کنند و عقل شان را به کار می گیرند و متوجه هستند که آدم های روبرو قدرت تحلیل دارند.
و اما دسته ی دوم آدم های هپلی در وضعیتی که قرار است مهمان داشته باشند، در اوضاع جمعه بازار خانه به سرعت مختصات دید مهمان را محاسبه و در همان مختصات شروع به مرتب کردن می کنند این جور آدم ها از نظر تمام علم های کشف شده ی تا کنون ، درک سطحی از افعال دارند تکنیک بزن زیر توپ سرلوحه ی اهداف و برنامه هایشان است. و معتقدند عقل آدم ها به چشم شان است.
نمونه بارز این دو دسته از آدم ها را می توان در سطح کلان به وفور پیدا کرد. کافیست به مرکز شهر بروی و جدول های رنگ شده، خیابان های نسبتا تمیز، ایستگاه های اتوبوس، درختکاری ها و خلاصه یک مبلمان شهری تقریبا زیبا را ببینی و بعد به مناطق یک مقدار دورتر از مرکز شهر بروی به حاشیه ی شهر به مناطق مردم در متن جامعه ی حاشیه نشین که از کوچکترین امکانات شهری هم گاهی بی بهره اند . نه آسفالت ، نه گاز و تلفن، نه ایستگاه اتوبوس، درختکاری و نه ….
خلاصه به راحتی می توان مسئولان را هم در این دو دسته جایگذاری کرد. آیا بهتر نیست به جای هر سال رنگ کردن جدول های مرکز شهر، رنگ ها را به دیوارهای آجر چین بی روح مردم آسیب دیده از این همه شکاف طبقاتی و تبعیض دولتی برد؟
فاطمه جمعه شاد
- ۹۵/۰۹/۲۱