اصطلاحات محلی آبادان
آلو=سیب زمینی
آمو (عامو) = عمو
ارسی (Orsi)= کفش
اروسیه (عروسیه)= اسم محلی در آبادان. سابقا در این محل کمپA روسیه وجود داشته (در زمان جنگ جهانی دوم) و به تدریج به این صورت درآمده.
اسپکتور = سرشیفت حراست که با موتورسیکلت سه چرخه گشت میزد
اسبیتال = بیمارستان شرکت نفت
اشکل کیلی = بازی پسرانه
او داغک = اشکنه
اوستور = فروشگاه
ایزگاه = ایستگاه
بتل(Botol) = سوسک
بشوش(Bashoosh) = اردک
بش موش(Besh moosh) = شیرینی گرد و رنگی عربی
بلکم(Bolkom) = آدم وراج و پررو
بلم(Balam) = قایق
بنج(Benj) = تانکی
بنگله(Bangele) = منازه بریم
بوکسری = مدل مو برای آقایان
بوچ = چوب پنبه برنگ کرم که بعنوان سر شیشه استفاده میشد.
بوشش کن = در اصطلاح رانندگی رانده های شرکت نفت میگفتن بوشش کن (دنده آزاد کن )
بهلرسوت(Behlar soot) = لباس کار ظاهرا از کلمه Boiler Suit گرفته شده.
بیش لمبو (Bish lambo)= یه نوع جانور مثل ماهی ریز که در جوی بود.
بیریک = ترمز
بی اس لمبر = شماره کارگری
پلاس = انبر دست (گاز انبر)
پلیت باز = بازی با سر نوشابه و سنگ
پریمس (پریموس) = وسیله ای که برای پخت غذا استفاده میشد ( گاز پیک نیکی )
پایدان = رکاب دو چرخه چرخ
پمپوس یا پمپوز = پمپ استیشن
پلیت =فلز یا قطعات فلزی
پاسورک = بادام
پاکریا = نام استخر کارمندی تانکی دو
پین = سوزن ته گرد
پیپ = شیلنگ آب
تماته = گوجه
تکنیکال = دانشکده نفت
ترنینگ = کارآموزی
تیمپو = ضرب موسیقی
تکه بازی = نام بازی بود که دخترها بازی میکردن ( لی لی )
جفت کردن = یعنی طرف از ترس جا زد
جاشو = کارگر کشتی (ملوان)
جام = شیشه
جسر = پل بهمنشیر
جورج یونانی = نام عکاسی که ارمنی بود
جالی = فنس
جالی جالی بستم = نام بازی
چپه = کنایه از اینکه کسی را له و لورده کردن
چار میخه = کنایه از اینکه دست و پای کسی را بستن .
چرخک = قرقره
چپکی = بیراهه
چک و چول = کثیف
چارلی بازی = دلقک بازی
چالو = روشن
چمری = ابتدای خارک که کوچک و کمی سبز رنگ و نرم
چیتی = کوپن نفت که به کارگرهای شرکت نفت میداند
چهار گران = زمین بازی
چراغ لیت = چراغ دستی
چپک = دست زدن
چش بندو = نام بازی بچه ها(قایم باشک)
حبانه = ظرف سفالی برای آبخوردن ( کلمن )
حل حله گرگه چنبری = بازی دخترانه
حشو = سبزی ماهی با کلیه ملخفاتش
خراطی = نوعی خوردنی زردرنگ که از درخت خرما درست می کردند
خاکسون = قبرستان
خسرو چینوی = فردی که قیافه ای شبیه به چینی ها داشته!
خنجر بالی = آب نباتی که بشکل خنجردرست میکردن
خاک مکینه = خاکی که از آن برای پاک کردن ظروف استفاده میکردند مثل تاید یا مایع ظرفشویی
خرما چپون = کنایه از فشرده
خدا رو کولت: اصطلاحی است با معانی بسیار از جمله: دمت گرمه، خدا خیرت بده، کارت درسته و … . بستگی به لحن و مکان گفتن جمله داره!
درام = بشکه
دیری فارم = نام باغ گاو داری شرکت نفت نزدیک جزیره مینو
دیری = رتب خشک شده
دال عدس = نوعی غذا
دی گل = چاپلوس
رون شوز(ربن شوز) = پوتین
رشاد = شاهی ( سبزی)
رجستر (لجستر ) = شماره کارمندی
رشن = جایی که کارگرهای شرکت نفت میرفتن خواربار میگرفتن
سیب گلابی = مایعیی شیرینی مخلوط (جوهر و شکر و آب جوش میدادند برنگ قرمز) بعد یک چوب فرو میکردن تو سیب و سیب گلاب را در این مایع آغشته میکردن تا رنگ بگیره مثل آب نبات بشه
سیکل = دوچرخه
سنتراستور = فروشگاه مرکزی که تمام اجناس فروشگاههای شرکت نفت در آن نگهداری میشد
سر تا سر = یک نوع شیرینی که بصورت مارپیچ در سینی ریخته میشده و هر کس با ۲ ریال تا آنجایی که میتونسته و شیرینی تکه نمیشده میتونسته شیرینی برداره.
سی ده (see the) = مستقیم
سی برنج = نام یکی از قسمتهای پالایشگاه
سبخی = جایی که تمام وسایل از رده خارج را در آن نگه داری میکردند و همچنین به معنای جای بیابان مانند.
سپرتاس = ظرفی سه تکیه که بوسیله یک دسته به هم وصل میشد (ناهار بری)
سیگار لفت = سیگاری که با تنباکو و کاغذ درست میکردند معروف به سیگار تف نشان
شیرشکر = شیرعسلی
شهر = وقتی میخواستند بروند به چهار راه امیری(مرکز شهر) میگفته اند شهر!
شکر چیان = جایی که بستنی سنتی درست میکرد اصطلاح امروزه تریا
صبور (soboor)= ماهی که در تنور میذارن
طیاره = بادکنک ( با کاغذ و سریشم ) و همچنین هواپیما
عصوم = کفگیر
فیت = سایز
قماره(Ghomare) = دکه
کرات(korrat) = تره ( سبزی)
کواتر شد = یعنی استراحت پزشکی
کانتین = رستوران پالایشگاه
کرکاب = صندل زنانه (که از چوب و دو بند چرمی ساخته می شد)
گردو شکستم = بازی دخترانه
گیلاس = لیوان آبخور
گاری = وسیله بازی که با تخته و بربرنگ درست میکردند بازی تابستانه بوده
گاو –گوساله – فنگل – پنیر = بازی با کشیدن یک مربع وچهار گوش آن سنگ میگذاشتند
گران شاپوری = استودیو
گریپ پاژ = یعنی پیچوندش
گلوپ = باشگاه
لمر = شن
منهول(men hol) = فاضل آب
ماه عسل = مخلوط خرما و شیره و کنجد
محمد بستنی = اسم یک بستنی فروش دوره گرد
ممدشیطون=اسم پلیسی با سبیلهای تاب داده بزرگ در آبادان قدیم
مانکور= لاک
متروپل = نام سینما
میلک بار = نام تریا در الفی بریم
نیم دری = پنجره
نقل پیرزن = ذرت بو داده
نی همبون(نی انبان) = ساز محلی ( بندری)
نخلک = نام یک باشگاه
نایت کلاب = نام یک باشگاه
وایر = کابل برق
وارد ماستر = مسئول بخش بیمارستان
هوک = تکه ای که از آهن بشکل نعل بود و در حلقه در برای قفل کردن استفاده میشد
هوبیو = بازی پسرها درتابستان با یک تکه چوب کوچک و یک تکه چوب بزرگ بود و گفتن کلمه
هی دو = تاب بازی کردن
هاستل (hostel) = مهمانسرا
هزاریا = نام محله شرکتی کارگری
هلندیا = نام محله شرکتی کارگری
هفیز = دفتر یا آفیس
هفت حوض = نام محله ای در احمد آباد خیابان شیر و خورشید
یک دو یک دو ترمز = نام بازی دخترانه
سری دوم
ال اف:لاف،بزرگنمایی.با دروغ و خالی بندی خیلی فرق دارد.
آب مکانیک:فاضلاب.در شرکت نفت به قسمت ادارهء فاضلاب گفته میشد.
آبودان:آبادان.
آسک:آسیاب دستی که با آن در خانه ها گندم را آرد می کردند.تشکیل شده بود از دو صفحهء سنگی که روی هم قرار میگرفتند و یک دستهء چوبی یا فلزی،سنگ بالایی متحرک بود و سنگ پایینی ثابت وستمکش.گندم را از درون سوراخ سنگ بالایی به میان این دو سنگ می ریختند و دستهء آنرا مادر بزرگها با دست می چرخاندند و آنقدر می چرخاندند تا گندم کاملا” آرد میشد.اگر شنیدید که مردان آبادانی در کشاکش دهر سنگ زیرین آسیاب بوده اند،معنایش همین است.یعنی همیشه صبر پیشه کرده اند و صبوری به خرج داده اند.
آف:تعطیلی،بیکاری،خاموشی.
آفیس بوی:پادو،گماشته.
آفیس:دفتر کار.
آمو:عمو،عامو هم میگوییم.
اب سنت:غایب.اصطلاح شرکتی هاست.
ادووه:ادویه.
اُرد:دستور دادن،امر کردن،از اردر انگلیسیها گرفته شده.
اسپکتر:رئیس،مسئول.
اسپیتال:آبادانی شدهء هاسپیتال است به معنای بیمارستان.
استور:کلمه ایست که از انگلیس آمده ولی دیگر مال خودمان شده،به معنای فروشگاه،بطور خاص به فروشگاههای شرکت نفت گفته میشد.
استیج:سکو،جایگاه.
استیشن:ایستگاه.
اسکرو:پیچ گوشتی،اصل آن اسکوردرایور است.
اش تی تی:نوعی بازی محلی است.زووو هم میگفتیم.
ام پی:پلیس محافظ شرکت نفت و منازل شرکتی.
ایستگاه ۱۳:فیه،بعد از زیارتگاه سید عباس است.اصطلاحی طنزگونه بوده که دیگر مصطلح نیست.
سری سوم
باخسام:نوعی نان تنوری فانتزی،پیراشکی.
باخسم:باخسام،نان سفید.
بافتن:با مشت زدن.
بافه:یک مشت از هر چیزی.
بای سیکل:دوچرخه.
بتل:نوعی سوسک سیاه با بالهای ضخیم است.
بسکوت:بیسکوئیت.
بگ پی:پولی که از حقوق مانده بود و جزء طلب کارگران محسوب میشد.همان دیون است.
بُلکم:متمرد،رودار،پر مدعا.
بلم:قایق،قایقهای چوبی و کوچک دست ساز را می گوییم.
بلهر:بی ادب،گستاخ.
بمبو:شیر آب فشار قوی،در آبادان دههء۲۰ که هنوز مناطق غیر شرکتی و حتی برخی از مناطق کارگری شرکت نفت هم شبکهء اب لوله کشی نداشتند در سر هر محله یک شیر فشار قوی آب وجود داشته که مردم برای بردن آب از این سکوهای سیمانی در صف می ایستادند.الان هم دوباره چند سالیست که راه اندازی شده اما با این تفاوت که آن قدیمها هم آبش پاکتر بوده و هم فشارش بیشتر(اسمش را هم عوض کرده اند)!!!
بُنگ:بانگ،صدا زدن.
بوتل:بطری.
بوچ:چوب پنبه ای که در روی درب بطری می گذاشته اند.
بوکس:جعبه،قوطی.همان باکس فرنگی است.
بی بی:مادربزرگ،احترامی است برای پیرزنها.
بیش لمبو:نوعی ماهی دو زیست که هم در شط و هم در کنار آن زندگی می کند.خیلی شبیه مارمولک است و مصرف خوراکی هم ندارد.
بیلر:مشعلهای بلند پالایشگاه را میگویند،سابقا” به آبگرمکن هم گفته میشده.
بیلرسوت:لباس کارگران صنعتی،از بالا تا پایین یک تکه بود و یک زیپ از بالای یقه آن شروع میشد و تا پایین پیراهن آن ادامه می یافت(دگمه ای آن هم بود).با آنکه محیط کار پالایشگاه،محلی آلوده به مواد روغنی و نفتی بود اما این لباس در تن کارگران پالایشگاه همیشه از تمیزی برق میزد.دیدن صحنهء خروج کارگران که بیلرسوت بر تن داشته و سوار بر بای سیکل از مین گیت خارج میشدند،تماشایی بود.