آبادانی ها

شفاف ؛ گویا و مستقل

آبادانی ها

شفاف ؛ گویا و مستقل

آبادانی ها

آبادانی ها فقط یک واحد اطلاع رسانی و تحلیل اخبار شخصی است و سر سفره ی هیچکس نبوده و نیست.

آخرین نظرات
نویسندگان

حماسه کوی ذوالفقاری

دوشنبه, ۳۰ شهریور ۱۳۹۴، ۰۷:۳۳ ب.ظ

حماسه کوی ذوالفقاری در روز ۹ آبان ۵۹، ادامه حماسه بزرگ مقاومت ۳۴ روزه مردمی در خرمشهر بود با این تفاوت که بعد از گذشت چهل روز از شروع تجاوز دشمن نیروهای مردمی و مدافعان آبادان خود را یافته بودند و به یک سازماندهی و انسجام نسبی دست یافته بودند. [۱]و با پشت سر گذاشتن تجربه جنگ در خرمشهر به خود باوری و اعتماد به نفس رسیده بودند و دوست و دشمن را شناخته بودند آنها با اطلاع از وضعیت مدیریت و فرماندهی حاکم بر صحنه عملیات دیگر مانند مدافعان خرمشهر منتظر عملی شدن و عده های مسئولین و رسیدن واحدهای سازماندهی و سلاحهای سنگین نبودند از طرفی با بسته شدن راههای زمینی منتهی به آبادان توسط دشمن امکان رسیدن نیرو و تجهیزات هم وجود نداشت. بنابراین عزم خود را جزم کرده بودند تا با اقتدا به شهدای کربلا در یک نبرد عاشورایی هر طور شده از سقوط آبادان جلوگیری نمایند.

نقشه-عملیات-ذوالفقاری

در این برهه از تاریخ دفاع مقدس یک اتفاق مبارک اما غیر منتظره ای که رخ داد این بود که در روز ۵ آبان ۵۹ یکی از یگانهای قدرتمند سازمان یافته ارتش « گردان ۱۵۳ از تیپ ۲ لشکر ۷۷ خراسان با فرماندهی سرهنگ کهتری وارد جزیره آبادان شد و به مدافعان آبادان پیوست که هم در تقویت روحیه مردم و مدافعان شهر تأثیر فراوانی داشت و هم در خلق حماسه بزرگ کوی ذوالفقاری و جلوگیری از سقوط شهر نقش بسزایی ایفا کرد.

ارتش متجاوز عراق در تهاجم اولیه بر اساس استراتژی جنگ برق آسا و اشغال سریع طرح جداسازی استان خوزستان را دنبال می کرد از این رو تلاش اصلی در هفته اول جنگ در تصرف اهواز به عنوان مرکز استان خوزستان و رسیدن به ارتفاعات شمال منطقه دزفول متمرکز بود اما آنچنان که صدام و حامیان و متحدان منطقه ای و فرا منطقه ای او تصور کرده بودند نشد و مقاومت تحسین برانگیز مردم و نیروهای مسلح جمهوری اسلامی ایران حاکمان عراق را مجبور کرد که تغییرات اساسی را در روند ادامه جنگ بپذیرند و با تغییر در استراتژی اهداف محدودتری را انتخاب کنند تا با نیل به آن بتوانند شرایط خود را بر جمهوری اسلامی ایران تحمیل کنند.

بعد از آنکه ارتش عراق در پشت کرخه در غرب دزفول زمینگیر شد و در رسیدن به اهواز ناکام ماند. در هفته دوم جنگ تصرف خرمشهر و جزیره آبادان اصلی ترین هدف نظامی عراق شد و تلاش اصلی مهاجمان بر اشغال این دو شهر و رسیدن به ساحل شمالی اروند رود متمرکز گردید. طرح مانور کلی در این محور بر این قرار گرفته بود که خرمشهر بوسیله تیپ ۳۳ نیروی مخصوص تصرف شود و لشکر ۳ زرهی عراق با استفاده از موفقیت تیپ ۳۳ در تصرف خرمشهر و یا با عبور از کارون و تصرف جناح شرقی آن جزیره آبادان و شهر آبادان را اشغال کنند و ضمن تأمین ساحل شمالی اروند رود که مورد ادعای رژیم بعث عراق بود نیروهایش را به سمت شهر شادگان و بندر امام خمینی (ره) و ماهشهر گسترش دهد و عملاً بر شمال خلیج فارس مسلط شود.

با اصلی شدن اشغال خرمشهر و آبادان و مقاومت سرسختانه مدافعان شهر سپاه سوم عراق واحدهای در خط را به شدت تقویت کرد بر اساس آمار علاوه بر لشکر ۳ زرهی و تیپ ۳۳ نیروی مخصوص که قبلاً مأمور شده بودند ۱۲ گردان زبده از واحدهای مختلف را جهت تقویت این واحدها مأمور تصرف خرمشهر نمود.[۲]

عراقیها منتظر بودند که واحدهای تقویت شده خرمشهر را تصرف کنند و با عبور از خرمشهر و پلهای مواصلاتی بین خرمشهر و آبادان وارد جزیره آبادان شوند اما این اتفاق نیفتاد. مقاومت حماسی مدافعان خرمشهر این انتظار را طولانی کرد و عراقیها کم کم متوجه شدند که شهر آبادان مرکز پشتیبانی و تدارکات جبهه خرمشهر است و برای درهم شکستن مقاومت در خرمشهر باید ارتباط شهر را با عقبه های آن قطع کنند لذا جبهه جدیدی را برای تصرف آبادان گشودند.

بعد از به بن بست رسیدن طرح عبور واحدهای عراقی از خرمشهر عراقیها برای تصرف جزیره آبادان دو راهکار در پیش رو داشتند یکی عبور از رودخانه خروشان اروند رود و راهکار دوم عبور از رودخانه کارون و اشغال جناح شرقی کارون تا بهمنشیر و عبور از رودخانه بهمنشیر و رسیدن به ساحل شمالی اروند رود. ضعفهای موجود در ارتش عراق و ویژگیهای خاص اروند رود که عبور از آن را برای هر نیرویی بسیار مشکل می ساخت سبب شد که فرماندهان ارتش عراق ریسک عبور از اروند برای ورود به جزیره آبادان را نپذیرند.

بر اساس اسناد موجود لشکر ۷ پیاده کوهستانی ارتش عراق برای عبور از رودخانه اروند به تمرین پرداخته بود اما پس از تمرینات لازم مشکل اساسی را نصب پل روی رودخانه می دانند لذا عبور از آن را غیرممکن اعلام می کنند. [۳] در جریان عملیات والفجر ۸ و آزادسازی فاو توسط رزمندگان اسلام نیز فرماندهان عراقی قبل از شروع عملیات ایران به منطقه آمدند و با بررسی شرایط، عبور از رودخانه اروندرود را برای هر نیروی نظامی غیرممکن دانستند. البته گاهی عراقیها برای اینکه نبردهای ما را در ساحل اروند مشغول نگه دارند تظاهر به تک می کردند. لکن حضور نیروهای مردمی و رزمندگان در ساحل شمالی اروند رود و آمادگی آنها در صورت هرگونه اقدام عراقیها می توانست لطمات جبران ناپذیری را به آنها وارد نماید. [۴]

اما عبور از رودخانه کارون و سپس بهمنشیر با توجه به ضعف شدید سازمانهای نظامی در دفاع از مناطق سرزمینی می توانست به سهولت انجام گیرد و عبور از کارون و بهمنشیر قابل مقایسه با عبور از اروند نبود. لذا فرماندهان ارتش عراق عبور از کارون را در دستور کار خود قرار دادند.

منطقه عبور از رودخانه کارون در منطقه ای میان روستای مارد و روستای سلیمانیه انتخاب شده بود. دلایل ارتش عراق را از انتخاب این محل می توان پارامترهایی همچون نزدیکی به جاده اهواز- آبادان و وجود یک جاده خاکی دسترسی به کارون و فاصله مناسب از بهمنشیر را عنوان کرد. [۵]

در شب ۱۹ مهرماه ۵۹ نیروهای شناسایی تیپ ۶ زرهی عراق از رودخانه کارون که هیچگونه دفاعی از آن صورت نمی گرفت به راحتی عبور کردند و تا روستای مارد را شناسایی کردند.

آقای مهندس بنادری می گوید: «ما صبح روز ۱۹ مهرماه ۵۹ به روستای مارد رفتیم در آنجا پیر مرد و پیر زنی را دیدیم گفتند دیشب تعدادی از نیروهای عراقی آمده بودند و از حضور نیروهای ایرانی در منطقه سئوال می کردند.[۶]

وقتی که عراقیها از نبودن نیروهای نظامی ایران در شرق کارون مطمئن شدند نیروهای کماندویی تیپ ۳۳ نیروی مخصوص را برای تصرف سرپل به شرق کارون اعزام کرد و این نیرو امنیت لازم را برای ورود قسمتی از توان زرهی تیپ ۶ زرهی عراق فراهم کرد لذا سپیده دم روز ۱۹ مهر ۵۹ ارتش عراق با نصب پل نظامی روی رودخانه کارون یگانهای زرهی خود را به جناح شرقی رودخانه انتقال داد و آنها را در جناحهای مختلف گسترش داد با حضور نیروهای عراقی در شرق کارون ساعت ۷ صبح جاده اهواز- آبادان بسته شد و تعدادی اتوبوس مسافربری که روی جاده در حال تردد بودند به دست نیروهای عراقی افتاد و سرنشینان آنها اسیر شدند. [۷]

روزشمار جنگ ایران و عراق در کتاب چهارم «هجوم سراسری» می نویسد:

«نیروهای دشمن با احداث پلی روی رودخانه کارون در نزدیکی دارخوین اوایل صبح امروز ۱۹ مهرماه از کارون گذشته و جاده اهواز- آبادان را قطع کردند و عده زیادی (حدود ۹۰۰ نفر) را که غالباً غیر نظامی و از اهالی آبادان و خرمشهر بودند به اسارت درآوردند و پس از بردن آنها به غرب کارون مردان را از زنان جدا کرده مردان را راهی عراق و زنان را آزاد می کنند.»

اطلاعات سپاه اهواز نیز در این روز گزارش می دهد «نیروهای عراقی در ۱۵ کیلومتری آبادان هستند مردم و جوانان بسیج شهر آماده دفاعند.»[۸]

با اطلاع سپاه آبادان از حضور نیروهای عراقی در شرق کارون بلافاصله حدود یک گروهان نیرو به روستای مارد اعزام شد. [۹]

مهندس بنادری می گوید: «نیروهای ما با عراقیها وارد درگیری شدند اما نیروی ما هم از نظر تعداد کم بودند و هم تجهیزات ما سلاح سبک ام یک و برنوهای  باقیمانده از جنگ دوم جهانی بود.»[۱۰]

در دشت صاف و بدون عارضه و نیروی کم و تجهیزات ناکافی و نامناسب جلوگیری از پیشروی دشمن میسر نشد. مهندس بنادری می گوید: ارتش عراق در تهاجم اولش موفق نشد ولی شبهای بعد آمد و روستای مارد را تصرف کرد. علیرغم اینکه مدافعان آبادان خوب جنگیدند بچه های آبادان گاهی بصورت خانوادگی می جنگیدند یعنی علی غابیشی با خانواده، عباس سرخیلی با خانواده اش …. ولی استعداد ارتش عراق بالا بود توان زرهی آنها بالا بود. [۱۱]

ارتش عراق بعد از تصرف روستای مارد به سمت جاده ماهشهر – آبادان حرکت کرد و با تصرف این جاده عملاً جزیره آبادان را بطور کامل از زمین به محاصره خود درآورد. دسترسی آسان ارتش عراق به منطقه بسیار حیاتی شرق کارون، همواره این پرسش مطرح بوده است که پس از ۱۹ روز از شروع جنگ چرا مسئولان نظامی کشور و بنی صدر بعنوان فرمانده نیروهای مسلح هیچگونه آمادگی را جهت مقابله با این حرکت ایجاد نکردند. این در حالی است که لشکر ۲۱ ارتش برای اجرای عملیات آفندی در منطقه دزفول آماده می گردید. [۱۲]

محاصره جزیره آبادان بوسیله ارتش عراق در پی تصرف جاده ماهشهر-آبادان هرچند خطرهایی جدی برای شهرهای آبادان و خرمشهر بوجود آورده بود اما هنوز هدف اصلی ارتش عراق یعنی تصرف این جزیره و تسلط بر اروند رود حاصل نشده بود. لذا می بایست نیروهای موجود در سر پل شرق کارون به عملیات عبور از رودخانه بهمنشیر اقدام می کردند.

نحوه عملیات عبور از بهمنشیر نیز همانند عبور از کارون طراحی شده بود بدین ترتیب که ابتدا با استفاده از تاریکی شب منطقه شناسایی شد و قبل از روشنایی، نیروهای کماندویی با استفاده از وسایل عبوری متحرک به آن سوی رودخانه منتقل شدند و زمینه را جهت ورود ادوات زرهی که بلافاصله بعد از نصب پل باید منتقل می شدند فراهم ساختند. [۱۳]

در این حال نیروهای مستقر در جزیره آبادان که عبور دشمن از رودخانه بهمنشیر را قریب الوقوع می دیدند در مقام چاره جویی بر آمده تصمیم گرفتند روز هفتم [هشتم] آبانماه با دوبه[۱۴]به آن طرف رودخانه بروند و به عراقیها شبیخون بزنند. ده نفر از سپاه، تعدادی از تکاوران نیروی دریایی ارتش و عده ای از افراد بومی برای اجرای این برنامه مهیا شدند اما شب هنگام آتش شدیدی از سوی عراق روی منطقه اجرا شد و دوبه ای که مسئولیت انتقال نیروی خودی را به آن سوی آب بعهده داشت دیرتر از موعد مقرر به محل استقرار آنان رسید. و در تاریکی هوا از آنان رد شد و اندکی بعد مورد اصابت آتش دشمن قرار گرفت و بناچار نیروها بعد از چند ساعت انتظار از آمدن دوبه ناامید شدند و حدود ۴ صبح به شهر بازگشتند از سوی دیگر در همین شب نیروهای عراقی در حوالی ذوالفقاری پلی روی بهمنشیر احداث کردند و اوایل صبح در عین غافلگیری وارد شهر شدند. [۱۵]

جناب سرهنگ غلامرضا نوروزی فرمانده محور جبهه ذوالفقاریه آبادان در سال ۵۹ و یکی از فرماندهان سپاه آبادان که شب نهم آبانماه ۵۹ جزو گروه عملیاتی بوده است می گوید: ارتش عراق بعد از اینکه از جاده آبادان- ماهشهر عبور کرد به دفعات به سمت نخلستانهای حاشیه بهمنشیر وارد می شد و نیروهای گشتی آنها به طرف رهگذران در این سوی رودخانه تیراندازی می کردند مردم منطقه و نیروهای گشتی سپاه آبادان گزارشهایی داده بودند که نیروهای عراقی را در این منطقه مشاهده کرده اند اما اطلاعات ما کامل نبود و نمی دانستیم که محل استقرار عراقیها دقیقاً کجاست؟ تحرکات عراقیها در نخلستانهای شمال بهمنشیر آنقدر زیاد شد که سپاه آبادان تصمیم گرفت یک گروه رزمی شناسایی ۵۰ نفره شامل برادران سپاه آبادان و تکاوران و نیروهای مردمی را جهت پاکسازی حاشیه شمالی بهمنشیر بوسیله لنج به آن سوی بهمنشیر بفرستد که من هم جزء نیروهای سپاه بودم.

ما از غروب روز هشتم آبانماه رفتیم توی گلزار شهدای آبادان و در حاشیه جنوبی بهمنشیر مستقر شدیم و آن شب را تا ساعت ۴ صبح منتظر بودیم تا لنجی که قرار است ما را از رودخانه عبور بدهد بیاید البته ارتباط بیسیمی هم داشتیم و منتظر بودیم که خبر بدهند که برویم کنار آب برای سوار شدن به لنج اما تا ساعت ۴ صبح ارتباط برقرار نشد و به ما گفتند برگردید بروید مقر ما به محل استقرار نیروهایمان رفتیم و چون بچه ها شب را نخوابیده بودند بعد از نماز صبح همه خوابیده بودند هوا روشن شده بود که خبر آوردند نیروهای عراقی وارد ذوالفقاری شده اند بلافاصله بچه ها را صدا زدیم و رفتیم سپاه آبادان و از آنجا با اتوبوس تا کنار پاسگاه جاده خسروآباد آمدیم. وقتی رسیدیم غیر از ما نیروهای دیگری هم از مساجد آمده بودند نیروهای شهربانی و ژاندارمری حضور داشتند عراقیها تا حاشیه نخلستان پیشروی کرده بودند و به دلیل درگیری که پیش آمده بود همان جا زمینگیر شده بودند. ما با یک گروه حرکت کردیم و وارد نخلستان شدیم با یک گروه از عراقیها که از یکی از منازل کوی ذوالفقاریه بیرون می آمدند مواجه شدیم به طرف آنها تیراندازی کردیم و درگیری ما با عراقیها از همین نقطه شروع شد و این درگیری از صبح تا غروب ادامه داشت بر اثر حملات هماهنگ و پرحجم نیروهای خودی عراقیها به سمت حاشیه بهمنشیر عقب نشینی کردند و نیروهای ما در پشت سدبند رودخانه مستقر شدند.[۱۶]

مهندس بنادری می گوید: عراقیها با دو گردان نیروی تکاور عبور از رودخانه را انجام دادند و با پشت سرگذاشتن نخلستانهای حاشیه بهمنشیر خودشان را به کوره های آجرپزی نزدیک جاده خسروآباد-آبادان رساند و اگر یک خیز دیگر برمی داشت می توانست به ساحل اروند برسد و محاصره ۳۶۰ درجه ای آبادان را کامل کنند. در این زمان خبر ورود عراقیها به کوی ذوالفقاری به بچه ها مساجد رسیده بود. هرکس هر جای آبادان بود به سمت ذوالفقاری حرکت کرد من پیرمردی را دیدم که با چوبدستی و با دوچرخه آمده بود ذوالفقاری که با دشمن بجنگد سلاحهای در دست مردم ام یک و برنو بود بسیاری از آنها اسلحه نداشتند این نیروها که تعدادشان به هزار و هفتصد هشتصد نفر می رسید در قالب گروهها سازماندهی شده بودند. در کنار نیروهای مردمی مساجد، تعدادی از نیروهای ژاندارمری حضور داشتند. البته اسمش هنگ ژاندارمری بود اما تعدادی از آنها رفته بودند و آن عده ای که مانده بودند کمک می کردند. نیروهای شهربانی هم بودند نیروهای ارتش در مجموع یک گردان بودند که یک گروهان از آنها در بخش شرقی خرمشهر در مقابل پل موضع گرفته بودند و نزدیکیهای ظهر به ذوالفقاری رسیدند و یک گروهان از آنها از جناح جنوبی و از جاده خسروآباد در مقابل عراقیها قرار گرفتند آبادان همه پتانسیل نظامی موجود خود را از ارتشی و سپاهی و بسیجی و جهادگر و ژاندارمری و شهربانی در یک کلام همه مردم [۱۷] در این حماسه بزرگ به کار گرفت و موفق شدند تا غروب آفتاب عراقیها را شکست دهند. این در حالی بود که رژیم عراق با برنامه ای که ضبط کرده بود از طریق تلویزیون اعلام کرده بود که ما آبادان را گرفتیم از بهمنشیر عبور کردیم تصاویر هم نشان می داد. در این عملیات ۲۹ نفر از نیروهای عراقی به اسارت درآمدند و بقیه آنها کشته شدند یا در آب رودخانه غرق شدند.

پشتیبانی نیروی هوایی ارتش جمهوری اسلامی ایران در بمباران عقبه دشمن و مخصوصاً هدف قرار دادن پل شناور عراقیها در روی رودخانه بسیار چشمگیر بود.[۱۸]

سرهنگ پیاده محمد میرپور، فرمانده گروهان دوم، گردان ۱۵۳ تیپ ۲ قوچان مستقر در آبادان می گوید: …. به ما دستور دادند که به منطقه کوی ذوالفقاری اعزام شویم. البته گروهان یک ما به زیر پل خرمشهر اعزام شده بودند تا از عبور نیروهای عراقی از پل خرمشهر به سمت آبادان جلوگیری کنند ما در اطراف پاسگاه خسروآباد با نیروهای عراقی درگیر شدیم عراقیها از لابلای نخلها به ما تیراندازی می کردند و قصد تصرف پاسگاه خسرو آباد را داشتند عراقیها از کوره های حمص هم رد شده بودند ولی خمپاره های ما با شلیک مداوم عراقیها را پس زدند در این حال نیروهای مردمی که بعضی ها فقط یک چوبدستی داشتند به کمک ما آمدند.

روز هشتم [نهم] آبانماه در کوی ذوالفقاری درگیری شدید با نیروهای عراقی آغاز شد و ما تا ساحل بهمنشیر دشمن را وادار به عقب نشینی کردیم و با رسیدن نیروهای کمکی دیگر دشمن را وادار به عقب نشینی به آن سوی بهمنشیر نمودیم در این عملیات من به شدت مجروح شدم و معاونم ستوان احمدلو و دو تن از افسران وظیفه گروهان ما به شهادت رسیدند. [۱۹]

سردار سرتیپ ۲ پاسدار حاج حمید سرخیلی فرمانده اداره زرهی نیروی زمینی سپاه و از فرماندهان سپاه در جبهه آبادان در سال ۱۳۵۹ می گوید: ما کوی کارگر مستقر بودیم و یک اکیپ داشتیم که آماده بودیم هرجا که اتفاقی می افتاد به آن منطقه اعزام بشویم و وارد عمل بشویم تا اینکه از سپاه آبادان به ما اطلاع دادند که عراق وارد ذوالفقاری شده بجنبید. کوی ذوالفقاری تا کوی کارگر فاصله زیادی داشت ماشینی هم نداشتیم ماشین ما چند روز قبل از کار افتاده بود،پیاده به راه افتادیم، وقتی به ذوالفقاری رسیدیم تو نخلستان ها درگیری شدیدی بین طرفین در جریان بود.

سپاه آبادان با چند تا گردان نیرو وارد عمل شده بود فرمانده یکی از گردانها شهید اکبر علیپور بود از او پرسیدم که ما چکار کنیم گفت بیا تو گردان ما. سلاحهای ام یک ما را تحویل گرفتند و اینبار به ما ژ۳ تحویل دادند و چند تا نارنجک تفنگی و نارنجک دستی… محور عملیاتی ما از آخر ذوالفقاری تا قبرستان آبادان بود که تقریباً ۱۵۰۰ متر عرض داشت نیروهای شهید علی پور از سمت خانه های کوی ذوالفقاری و نیروهای غلامرضا نوروزی از سمت قبرستان حمله کردند. عراقیها را وادار به عقب نشینی کردیم و به ساحل بهمنشیر رسیدیم. [۲۰]

حضرت آیت الله جمی امام جمعه فقید آبادان در یادداشتهای روزانه جنگ می نویسد: «…. معلوم شد دشمن از طریق نخلستان به بهمنشیر نفوذ کرده و افرادی در نخلستانهای مجاور رودخانه بهمنشیر موضع گرفته اند. صحبت در پاکسازی و مقابله با آنها بود هر کدام از بچه ها نقشه ای مطرح می کردند… در اتاق فرماندهی ستاد عملیات مستقر در هنگ ژاندارمری سرهنگ شکرریز، سرهنگ حسنی سعدی، فرماندهان سپاه آبادان و خرمشهر جمعند و همه نگران همان مسئله نفوذ عراقیها هستند و دارند برای سرکوبی آنها نقشه طرح می کنند بالاخره نظرشان بر این شد که از رودخانه بهمنشیر عبور کرده و در نخلستان موضع گرفته شبانه برای پاکسازی نخلستان از دشمن وارد عمل شوند. [۲۱]

طرح عملیات اینگونه بود که تعدادی از نیروهای موجود با یک دستگاه شناور با عبور از رودخانه به ساحل شمالی رودخانه بروند و به عراقیها شبیخون بزنند. بر این اساس تعدادی از برادران سپاه آبادان و تکاوران ارتش و نیروهای مردمی به استعداد ۵۰ نفر آماده اجرای عملیات شدند.[۲۲] بعد از اینکه از آمدن دربه ناامید شدند ساعت ۴ صبح به مقر بازگشتند.

آیت الله جمی (ره) می نویسد: صبح روز ۹/۸/۵۹ با فرمانده سپاه پاسداران تماس گرفتم خبر داد که دیشب طرح عملی نشده زیرا نیروی ما نتوانسته است از بهمنشیر عبور کند و آنها (عراقیها) در نخلستان موضع گرفته اند مانع عبور از رودخانه شده اند. [۲۳]

امام جمعه فقید آبادان در خاطرات روز نهم آبان ۵۹ می نویسد:

حدود ساعت ۹ صبح به هنگ ژاندارمری رفتم در اتاق فرماندهی همه افسران و مسئولین پاسداران دور و بر فرمانده عملیات جمع بودند معلوم شد نیروی دشمن که به نخلستانها نفوذ کرده بود از رودخانه بهمنشیر عبور کرده و از ناحیه قبرستان به طرف شهر حمله نموده است و حالا فرماندهان و مسئولان جنگ دارند نقشه دفع حمله را می کشند مثل اینکه سرنوشت خرمشهر دارد به سراغ آبادان می آید فرمانده عملیات (سرهنگ شکرریز) مشغول طرح نقشه برای جلوگیری از نفوذ دشمن به شهر است.

خلاصه طرح اینچنین بود: از پاسگاه ژاندارمری (دروازه خسرو آباد) نیروهای مرکب از سپاه و بسیج و داوطلبان مسلح بطور منظم در طول جاده خسرو آباد استقرار یافته و همگی سمت چپ جاده را که محل استقرار نیروی دشمن است زیر آتش بگیرند … سرهنگ دستورات را به فرماندهان ابلاغ کرد خودش هم با نیروهای باقیمانده ژاندارمری عازم جبهه شد.

اکنون در یک دلهره گی خاصی به سر می بریم که خدایا اگر این اهریمنان به این شهر دست یابند چه خواهد شد شهری که حدود اقلاً بیش از سی هزار زن و مرد در آن وجود دارند و اینها هیچگونه راه فراری ندارند چه اینکه آبادان از هر طرف محاصره است همه دست به دعا برداشته برای رزمندگان دعا کردیم که خداوندا آنان را در سرکوبی خصم موفق بدارد. [۲۴]

یا رب دعای خسته دلان مستجاب کن.

درگیری در کوی ذوالفقاری از صبح به شدت ادامه دارد و دشمن که با تجهیزات کامل با تانک و نفربراسلحه سبک و سنگین آمده تلاش دارد به شهر نفوذ کند و رزمندگان انقلابی ارتش، سپاه و بسیج و نیروهای مردمی و باقیمانده نیروهای ژاندارمری و شهربانی با تمام تلاش مانع نفوذ دشمن شده اند.

یاسر مهربان میگوید: «صبح ما تازه به مقر رسیده بودیم که برادر اسلامی مسئول عملیات گفت عراقیها وارد ذوالفقاری شده اند رفتیم نزدیک پاسگاه (دروازه خسروآباد) تمام منطقه زیر آتش عراق بود و هیچ کاری نمی شد کرد. بچه ها به چند گروه تقسیم شدند (۱۲ و۱۳نفره) که مسئولیت گروهها را غلام نوروزی، اکبر علی پور و حمید قبادی نیا بعهده گرفتند و قرار گذاشتند هر گروه به سمتی بروند. دو گروه از وسط رفتند و تقسیم شدند یک گروه هم به سمت چپ رفت که عراقیها را دور بزنند. درگیری شروع شد عراقیها داخل نخلستان شده بودند … ما هم توکل به خدا کردیم و وارد نخلستان شدیم و درگیری را شروع کردیم. نیروهای کمکی آمدند نیروهای ارتش، فدائیان اسلام و سایر نیروهای اعزامی… من خودم یکی از مجروحین را به عقب منتقل کردم و یک گروه ۳۰،۴۰ نفری از بچه های بسیج را به داخل نخلستان آوردم…»[۲۵]

حمید قبادی نیا نقل میکند: «ما به طرف ذوالفقاری حرکت کردیم و به پاسگاه ذوالفقاری رسیدیم. آنجا از نیروهای ژاندارمری وضعیت را سئوال کردیم و بنا بر تشخیصی که دادیم نیروها را به دو دسته تقسیم کردیم یک گروه رفتند جلوی عراقیها و یک گروه هم به سمت ذوالفقاری، تقریباً عراقیها را در دو زاویه قرار دادیم گروههای دیگر هم همراه با بچه های مساجد و ژاندارمری جلو عراقیها را گرفتند و آنها را کشاندند داخل نخلستان و مانع از گسترش عراقیها شدند پیش بینی می شد که اگر کار به تاریکی بکشد دیگر عقب راندن عراقیها میسر نیست و امکان دارد آنها جلو بیایند و شهر سقوط کند. بناچار با همان آرایش شروع به پیشروی کردیم بطوری که ساعت ۱۲ الی ۱ بعداز نیمه شب به کنار بهمنشیر و به سیل بندهایی که قبلاً برای جلوگیری از ورود آب به شهر زده شده بود رسیدیم.[۲۶]

اکبر علی پور گفته است: «آن شب مأموریت انجام نشد حدود ۴ صبح به شهر بازگشتیم نماز صبح را خواندیم و به محض اینکه می خواستیم بخوابیم به ما اطلاع دادند عراق از آب عبور کرده و وارد کوی ذوالفقاری شده است بچه ها نخوابیدند بلند شدند و با همان خستگی و کوفتگی رفتیم ذوالفقاری از پاسگاهی که سه راه آبادان – خسروآباد بود نمی شد جلوتر رفت چون بعد از این پاسگاه تمامی جاده به اشغال عراقیها درآمده بود آن روز تا بعد از ظهر درگیری شدید بود. مهمترین نتیجه این درگیری این بود که دشمن توانایی جنگیدن رودرو با ما را ندارد…»[۲۷]

عملیات کوی ذوالفقاری ضمن اینکه عراق را از دسترسی به جزیره آبادان مأیوس کرد به جوانان مدافع آبادان این اعتماد را داد که می توان در خارج از دروازه های شهر با دشمن متجاوز به نبرد پرداخت و ضربات خردکننده ای به او وارد کرد. حماسه ذوالفقاری کلید فتح و سرپل پیروزی عملیات ارزشمند ثامن الأئمه محسوب می شود و تأثیر آن تا آخر جنگ در بین رزمندگان اسلام برای گرفتن روحیه و در اذهان نیروهای متجاوز بعنوان خاطره تلخی جاری بود. حماسه ذوالفقاری با حضور نیروهای داوطلب مردمی به کمک ارتش، سپاه، ژاندارمری، شهربانی و همه مصداق عینی فرمایش امام راحل عظیم الشأن بود که: (به فرض که دشمن وارد شهری بشود با مردمی مسلح روبرو خواهند شد که دست در دست ارتش و سپاه … از وجب به وجب میهنشان دفاع خواهند کرد.

پس از عقب نشینی عراق از جنوب رودخانه بهمنشیر نیروهای انقلاب از این رودخانه عبور کردند و با افراد دشمن درگیر شدند و تلفات سنگینی بر آنها وارد کردند که دشمن ناچار از منطقه آبادان دور شد و به پدافندی زود هنگام پرداخت. عبور نیروهای مدافع از رودخانه بهمنشیر به تشکیل خط دفاعی در شمال بهمنشیر از میدان تیر تا سه راهی آبادان و فیاضیه انجامید، سبب ایجاد یک خط پدافندی در فاصله چند کیلومتری از رودخانه گردید که نتیجه آن به دست آوردن منطقه مانوری مناسب در شمال این رودخانه بود.

پی نوشتها:

[۱]- مهندس عبدالحسن بنادری مسئول عملیات سپاه آبادان در سال ۱۳۵۹ می گوید: آبادان و حومه آن در زمان شروع جنگ چهارصد پانصدهزار نفر جمعیت داشت که نگهداری این جمعیت در شهری که هیچگونه استحکاماتی و آمادگی دفاعی در آن وجود نداشت و دائماً زیر آتش شدید خمپاره و توپ های دوربرد و در معرض بمبارانهای سنگین هوایی قرار داشت مقدر نبود. مردم خودشان مدیریت بحران کردند و از شهر خارج شدند اما جوانان پرشور و کسانیکه خدمت سربازی رفته بودند و آموزش نظامی دیده بودند و توانایی دفاع داشتند در شهر ماندند که در مساجد آبادان متمرکز بودند سپاه آبادان هم برای هر یک از مساجد یک یا دو نفر از نیروهای پاسدار بومی را مأمور کرده بودکه مردم را سازماندهی کنند آموزش بدهند و با سلاحهای موجود در حد امکان مسلح نمایند. برای مسلح کردن مردم با هماهنگی سرهنگ حسنی سعدی سلاحهای موجود در اسلحه خانه و انبار هنگ ژاندارمری آبادان که عبارت بود از تعدادی سلاحهای برنو و ام یک در اختیار مردم قرار گرفت. (سند شماره۲۹۸۱  مرکز اسناد گنگره شهداء خمینی شهر) سردار سرخیلی در خاطرات خود می گوید: سپاه آبادان توانسته بود بیش از دوهزار نفر از مردم شهر را در مساجد سازماندهی و مسلح نماید. (سند شماره ۲۹۵۶ مرکز اسناد گنگره شهداء خمینی شهر)

[۲]- نبردهای شرق کارون ، ص ۳۸

[۳]- نبردهای شرق کارون، ص

[۴]- مهندس بنادری می گوید: ما در سرتاسر ساحل شمالی اروند رود نیروهای گشت و شناسایی مستقر کرده بودیم و حرکات عراقیها را رصد می کردیم و زیر نظر داشتیم. (سند شماره۲۹۸۱مرکز اسناد کنگره شهداء خمینی شهر)

[۵]- نبردهای شرق کارون به روایت فرماندهان، مرکز مطالعات و تحقیقات جنگ سپاه، تهران ۱۳۷۹ ، ص ۵۲

[۶]- نبردهای شرق کارون ص ۵۳

[۷]- نبردهای شرق کارون ص ۵۳

[۸]- روزشمار جنگ ایران و عراق، هجوم سراسری . ص ۳۷۵

[۹]- آبادان در جنگ ص ۷۶

[۱۰]- سند شماره۲۹۸۱  مرکز اسناد کنگره شهداء خمینی شهر روایت مهندس بنادری

[۱۱]- همان ص ۵

[۱۲]- این لشکر در روز۲۳ مهر۵۹ در منطقه پل نادری اقدام به تک علیه نیروهای متجاوز نمود و بدون کسب موفقیت به مواضع اولیه بازگشت. (نبردهای شرق کارون ص۵۵)

[۱۳]- نبردهای شرق کارون ص ۵۸

[۱۴]- دوبه شناوری است مسطح که بوسیله قایق موتوری روی آب کشیده می شود.

[۱۵]- روزشمار جنگ ایران و عراق – هویزه آخرین گامهای اشغالگر ص ۷۶

[۱۶]- سند شماره۲۹۷۹  مرکز اسناد کنگره سرداران و ۲۳۰۰ شهید شهرستان خمینی شهر روایت سرهنگ غلامرضا نوروزی

[۱۷]- سند شماره۲۹۸۱  کنگره سرداران و ۲۳۰۰ شهید شهرستان خمینی شهر، خاطرات مهندس بنادری

[۱۸]- نوشتم تا بماند یادداشتهای روزانه جنگ، مرحوم آیت الله جمی، ص۱۰۲

[۱۹]- پور بزرگ علیرضا، کوی ذوالفقاری، مؤسسه پژوهشی جهان پیام یکتا، انتشارات دلارنگ، تهران ۱۳۸۷ ص ۳۲ و ۳۳

[۲۰]- سند شماره ۲۹۵۶ کنگره سرداران و ۲۳۰۰ شهید خمینی شهر، روایت سردار حمید سرخیلی

[۲۱]- کاظمی محسن، نوشتم تا بماند، یادداشتهای روزانه جنگ، آیت الله جمی، دفتر ادبیات و هنر مقاومت، چاپ سوم، تهران ۱۳۸۸ ص ۱۰۲

[۲۲]- روزشمار جنگ ایران و عراق ص ۷۶

[۲۳]- کاظمی محسن، نوشتم تا بماند، یادداشتهای روزانه جنگ، آیت الله جمی، دفتر ادبیات و هنر مقاومت، چاپ سوم، تهران ۱۳۸۸ ص ۱۰۲

[۲۴]- کاظمی محسن، نوشتم تا بماند، یادداشتهای روزانه جنگ، آیت الله جمی، دفتر ادبیات و هنر مقاومت، چاپ سوم، تهران ۱۳۸۸ ص ۱۰۲

[۲۵]- روزشمار جنگ ص ۷۷

[۲۶]- روزشمار جنگ ص ۷۸

[۲۷]- روزشمار جنگ ص ۷۷

قاسمعلی کرمی

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی