آبادان در سه پلان
arvandpress : متن زیر توسط یکی از جوانان نسل سومی آبادان برایمان ارسال شده است که عینا منتشر می شود.
پلان اول:
جشنواره فیلم های مستند : به دلیل کمبود وقت سخنان ناصر تقوایی فیلمساز پیشکسوت آبادانی ناتمام ماند ، به هنگام سخنان وی عده ای با هیاهو و جنجال اجازه ی صحبت به این فیلمساز آبادانی را ندادند !
پلان دوم :
کمی جلوتر از تاریخ قبلی کاراکتری عروسکی به اسم (( جناب خان)) که یک آبادانی است با تمام جزییاتش!، به برنامه خندوانه می آید عده ای از همان ابتدا با وی مخالفت می کنند و در مقابل عده ای شبیه سازی ماکت خودشان یا قهرمانشان را در قاب تلویزیون می بینند ، عینک ریبن و عشق و عاشقی اش با احلام را همذات پنداری با خود می بینند و با وی ترانه هایش را همخوانی می کنند.
پلان سوم :
آخر شاهنامه می شود و حمید فرخ نژاد به برنامه خندوانه می آید و با جناب خان دیالوگی از جنس مظلومیت و محرومیت برقرار می کند بعضی وقت ها خنده ام می گرفت و بعضی وقت ها بغض…
خوب چرا بغضم می گیرد؟ تصویرمان در این ابعاد به تصویر کشیده شده تصویر تمام تاریخمان تمام شوخی هایمان تمام برجستگی هایمان و از اینکه قهرمان ما از لین یک و غلو بودن و عباس آشی می گوید اشک از چشمانم سرازیر می شود.
سوال: مشکل از خود ماست؟ مشکل از گذشته ماست؟ پای صحبت بزرگترها که می نشینم با ترجیع بند : ((آبادان یه زمانی…))
روبرو می شوم.حمید فرخ نژاد هم که دوباره دیدیم شاید( با کمی اغراقی که دوستش دارم) تصویری از قهرمان و ناجی شهرم پدیدار شد قهرمانی که صدایش را فریاد زده است .
پلان ها رو جمع و جور که میکنم اصلا فیلم خوبی در نمیاد فیلمی سرشار از نفرت، تاریخ ، فریاد ،هیجان، اعتراض و قهرمان!
حکیم ابومحسن پور
- ۹۴/۰۴/۲۷