عشق ؛ یادش بخیر
رودرواسّی که نداریم . داریم؟ عرض به حضور انورتون سابق براین – همین چندسال های پیش رو میگم – پا توی یه اداره ای که میزاشتی بی اونکه تابلوی تکریم ارباب رجوع نصب باشه ؛ کارمندای عزیز سعی می کردن باتاسی ازروحیه ایثارگری رزمنده ها که جونشون رو در طبق اخلاص گذاشته بودن ؛ کارمردم رو راه بندازن و تازه اگه متوجه می شدن که ارباب رجوعشون از خانواده ی معظم و معزز شهدا و یا حتی رزمنده هاست بر خودشون تکلیف می دونستن که ارباب رجوع رو تکریم کنند بی هیچ بخشنامه ای!
از شما چه پنهون ار بعد از اون سال های عشق ؛ نرم نرمک و کم کمک و خرده خرده ؛ اون فرهنگ پاسداشت از مردم تغییر شکل پیدا کرده و بجاش فرهنگی غالب شده که هنوز نه بنده و نه شما و نه حتی فرهنگستان واژه و ادب فارسی – و نه پارسی -نتونستیم و نمی تونند براش یه اسم برازنده و در شان پیدا کنند!
شما تشریف می برید اداره الف مجبوری عین مجسمه روبروی جناب کارمندی که جسما حاضره اما ماهیتا غایب ؛ بایستی تا لطفی کنه بهت نگاه کنه ؛ بعد هم که می بینتت یه نگاهی به سرتاپات می کنه و بعد از ارزشیابی ظاهری ! ازت می پرسه کارت چیه. شما هم در کمال احترام – کاملا هم از روی خودشیرنی و نه چیز دیگه – با بکارگیری هرچی فعل جمع است وکاملا محترمانه کارتون رو به ایشون می گید ؛ ایشون اگه ازریخت و قیافه ت خوشش بیاد نگاهی نسبتا عمیق به برگه یا نامه ی شما می اندازه و راهنمایی تون می کنه که باید دم چه کسی رو ببینی!
حالا شما وارد پروسه ای شدید که حالا حالا ها مهمونید .پاس کاری شروع میشه و در این حین یا بین ؛ فقط کافیه به یه اتاق بسته بربخورید؛ کارتون میره برای زمانی که حاکم مطلق و بلاجانشین تخت و محنت اون اتاق تشریفشون رو بیاورند. کمی منتظر می مونید تا اینکه همون کارمند اولی که ازقیافه تون خوشش اومده بوده سر و کله ش پیدا میشه و می فرمایند: ایشون امروز رو در مرخصی تشریف دارند و چون فردا چهارشنبه س نمی آیند و شما باید دوزاری تون بیافته که تشریفتون رو ببرید و روز شنبه تشریفتون رو بیارید تا یه بار دیگه شانستون رو امتحان نمایید که این بار در تکمیل پروسه به درب بسته ای برنخورید.
هی هی هی …یاد دوره ی «عشق خدمتی ها »به خیر که اگه هم کسی حال کارکردن برای مردم نداشت به خاطر وجود معطر رزمنده ها و اون همه جانفشانی جرات نمی کرد کار نکنه.
راستی اون فرهنگ چرا کمرنگ شده ؟ چرا کمتر کسی حاضر میشه برای رضای خدا کار کنه؟ از تموم اینها دردمندتر اونه که بعضی از بازمانده های سال های دفاع و جوشش غیرت ؛ از بی حرمتی هایی میگن که در مراجعه به برخی اداره های مرتبط برشون روا داشته میشه و به حرمت خون همسنگران صداشون هم در نمیاد…شرم کردم که اینا رو گفتم!!
یه رزمنده ؛ بی امضا بی نشون آبادانی
- ۹۴/۰۳/۱۶