آبادانی ها

شفاف ؛ گویا و مستقل

آبادانی ها

شفاف ؛ گویا و مستقل

آبادانی ها

آبادانی ها فقط یک واحد اطلاع رسانی و تحلیل اخبار شخصی است و سر سفره ی هیچکس نبوده و نیست.

آخرین نظرات
نویسندگان

عشق ؛ یادش بخیر

شنبه, ۱۶ خرداد ۱۳۹۴، ۱۰:۲۶ ب.ظ

 رودرواسّی که نداریم . داریم؟ عرض به حضور انورتون سابق براین – همین چندسال های پیش رو میگم – پا توی یه اداره ای که میزاشتی بی اونکه تابلوی تکریم ارباب رجوع نصب باشه  ؛ کارمندای عزیز سعی می کردن باتاسی ازروحیه ایثارگری رزمنده ها که جونشون رو در طبق اخلاص گذاشته بودن ؛ کارمردم رو راه بندازن و تازه اگه متوجه می شدن که ارباب رجوعشون از خانواده ی معظم و معزز شهدا و یا حتی رزمنده هاست بر خودشون تکلیف می دونستن که ارباب رجوع رو تکریم کنند بی هیچ بخشنامه ای!

از شما چه پنهون ار بعد از اون سال های عشق ؛ نرم نرمک و کم کمک و خرده خرده ؛ اون فرهنگ پاسداشت از مردم تغییر شکل پیدا کرده و بجاش فرهنگی غالب شده که  هنوز نه بنده و نه شما و نه حتی فرهنگستان واژه و ادب  فارسی – و نه پارسی -نتونستیم و نمی تونند براش یه اسم برازنده و در شان پیدا کنند!

عشق ...یادش بخیر

شما تشریف می برید اداره الف مجبوری عین مجسمه روبروی جناب کارمندی که  جسما حاضره اما ماهیتا غایب ؛ بایستی تا لطفی کنه بهت نگاه کنه ؛ بعد هم که می بینتت یه نگاهی به سرتاپات می کنه و بعد از ارزشیابی ظاهری ! ازت می پرسه  کارت چیه. شما هم در کمال احترام – کاملا هم از روی خودشیرنی و نه چیز دیگه – با بکارگیری هرچی فعل جمع است وکاملا محترمانه کارتون رو به ایشون می گید ؛ ایشون اگه ازریخت و قیافه ت خوشش بیاد نگاهی نسبتا عمیق به برگه  یا نامه ی شما می اندازه و راهنمایی تون می کنه که باید دم چه کسی رو ببینی!

حالا شما وارد پروسه ای شدید که حالا حالا ها مهمونید .پاس کاری شروع میشه و در این حین یا بین ؛ فقط کافیه به یه اتاق بسته بربخورید؛ کارتون میره برای زمانی که حاکم مطلق و بلاجانشین تخت و محنت اون اتاق تشریفشون رو بیاورند. کمی منتظر می مونید تا اینکه همون کارمند اولی که ازقیافه تون خوشش اومده بوده سر و کله ش پیدا میشه و می فرمایند: ایشون امروز رو در مرخصی تشریف دارند و چون فردا چهارشنبه س نمی آیند و شما باید دوزاری تون بیافته که تشریفتون رو ببرید و روز شنبه تشریفتون رو بیارید تا یه بار دیگه شانستون رو امتحان نمایید که این بار در تکمیل پروسه به درب بسته ای برنخورید.

هی هی هی …یاد دوره ی «عشق خدمتی ها »به خیر که اگه هم کسی حال کارکردن برای مردم نداشت  به خاطر وجود معطر رزمنده ها و اون همه جانفشانی جرات نمی کرد کار نکنه.

راستی اون فرهنگ چرا کمرنگ شده ؟ چرا کمتر کسی حاضر میشه برای رضای خدا کار کنه؟ از تموم اینها دردمندتر اونه که بعضی از بازمانده های سال های دفاع و جوشش غیرت ؛ از بی حرمتی هایی میگن که در مراجعه به برخی اداره های مرتبط برشون روا داشته میشه و به حرمت خون همسنگران صداشون هم در نمیاد…شرم کردم که اینا رو گفتم!!

یه رزمنده ؛ بی امضا بی نشون آبادانی

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی