حال آبادان خوب است ولی تو باور نکن
چرا اکثر اعضای شورای شهر آبادان از ادبیات شفاهی فقیری برخوردارند و اظهاراتشان درباره ی اوضاع و احوال شهر بگونه است که انگار شهروندی عادی و فاقد جایگاه حقوقی دارد حرف می زند.
یکی از سایت های محلی وابسته به قدرت غیررسمی اما نیرومند در آبادان چندی است که عزم جزم نموده تا به خلق الله بقبولاند که هر کس نانش را از آبادان بدست آورد و خوش بحالش شد آبادانی است و لابد مقبول درگاه احدیت نیز خواهد بود.
نیم نگاهی به حول و اطراف خود می اندازیم تا ببینیم طی سه دهه پس از جنگ چه گلی بر سر آبادان زده اند و چقدر به جوانان و نیروهای مخلص مجهز به تخصص این دیار بها داده اند تا بشود امروز بین مدیران وارداتی شهر با سرمایه های اصلی شهر مقایسه ای ترتیب داد.
از این جا به بعد یادداشت خود را تاکید موکد دارم اگر قلبتان ضعیف است نخوانید چون یحتمل به یه لا قبای خیلی های دوست و بدخواه و دشمن و خاطرخواه برخواهد خورد.
ماجرا از آن جا شروع می شود که برخی آدم های معمولی پس از سر در آوردن از آبادان به یکباره خاص شدند و همین خواص تازه به دوران رسیده پا به پاچه ی این و آن بویژه نیروها و سرمایه های اصلی شهرنمودند .
قصه ی تلخی است که در این بین برخی از اهالی شهر ؛ به رسم و آیینی نامیمون ؛ دستار به دست شدند و خاک و غبار از تن و روی نوخواص زدودند تا خود نیز به نان و نوایی برسند و آنانی که چنین نکردند ؛ با داشتن رزومه ی معین و درخشان بویژه در ۸ سال دفاع مقدس ؛ یا به راوی بودن رضایت دادند و یا به خروج از شهر.
آبادان امروز ما ؛ تعداد کمی اهل آبادان دارد و بیشتر ساکنان امروز آبادان مشتریان دست به نقدی هستند که چون رودخانه ها شور شدند و کشاورزی و باغداری از بین رفت به ناچار جذب شهر و سازمان هایش شدند.
آبادان غرییه نواز امروز ما ؛ و نه آن آبادانی که پیش از جنگ ـ اصفهانی ها و شیرازی ها و بوشهری ها و بلوچ ها و شهرکردی ها ـ همه آبادانی محسوب می شدند ؛ درگیر نوعی پارادوکس نام و نشان است تا جایی که مثلا رییس تشکیلات شهرداری اش نمی تواند خانواده اش را قانع کند در این “بهشت” سکونت کنند.
موضوع ما و مشکل ما سکونت خانواده ی شهردار نیست و اصلا اهمیتی هم ندارد چون مسبوق به سابقه است .البته با شکل و شمایلی دیگر.مثلا تعدادی از نمایندگان آبادان در مجلس شورای اسلامی اصلا اهل این شهر نبوده اند و همولایتی هایشان در روز رای از این و ان جا آمدند رای دادند و او هم نماینده شد و همین.
این روزها جنگ لفظی بین اعضای شورای شهر با یکدیگر بر سر شایستگی های شیرازی آن قدر بچه گانه شده است که گفتنش کسر شان است و نگفتنش ….
راستی چرا برخی از اعضای شورای شهر ؛ علیرغم برخورداری از مدرک دانشگاهی ؛ گنجینه ی لغاتشان آن قدر محدود است که بیچاره خبرنگاران در تنظیم گزارشات جلسات علنی شان با مشکل جایگزینی جملات روبرو می شوند!
چرا اکثر اعضای شورای شهر آبادان از ادبیات شفاهی فقیری برخوردارند و اظهاراتشان درباره ی اوضاع و احوال شهر بگونه است که انگار شهروندی عادی و فاقد جایگاه حقوقی دارد حرف می زند.
حالا فرض کنید این جمع منتخب که ” پارلمان محلی” گفته می شوند ؛ در فکر و خیال ؛ سودای نمایندگی مجلس و یا مثلا طرفداری از شهردار را داشته باشند قطعا با توجه به سابقه ی کلامی و منطقی شان که این روزها در خبرها می آید و برخی موجب رویش شاخ می شود ؛ چه آینده ای را می توان برای این شهر ترسیم کرد.
البته آبادان ما محصور به این معضل خود ساخته نیست بلکه در گوشه گوشه ی شهر می توان انواع و اقسام اینگونه ای ها را مشاهده کرد تا به هنگام سوار شدن به تاکسی و یا نشستن بر روی صندلی سلمونی ها ؛ بیکار نباشیم و بحث کنیم و داغ تر بشویم.
در چنین وضعیت و موقعیتی که تغییر آنچنانی در این سه دهه در آبادان ندیده ایم به یکباره با تلاش مستمر فلان نماینده ی شهر ؛ بودجه ای چشمگیر از پالایشگاه آبادان به شهرداری رو می آورد و شهرداری یک تکانی به خود می دهد و این تکان موجب ذوق زدگی عده ای می شود تا جایی که مثلا اسم شهردار را زیر ماکت هواپیمای شهید یاسینی هم حک می کنند تا این اندیشه که منم منم و نه کسی دیگر ؛ به شکل قلمبه سر از همه جای شهر دربیاره. این یعنی قهرمان منم و لابد از نظر برخی دوستان که اصلا اهل آبادان و یا ساکن آبادان نیستند امر مشتبه شده و دست به قلم می شوند و چنان از شیرازی حمایت می کنند کانه و نعوذ بالله خدا یکی است و …..استغفرالله ربی و اتوب الیه.
شهر دستخوش بازی این و آن زیاده خواه شده است و به یقین اگر حضور عالمانه و بدور از روابط فامیلی در انتخابات پیش رو (اسفند۹۴) محقق بشود می توان امیدوار بود که شهر پیشرفت خواهد کرد وگرنه « شهرمان آبادان حالش خوب است ولی تو باور نکن.»
- ۹۴/۰۲/۱۰