کودکربایی یک زندانی مشروط در آبادان
زندانی« رأی آزاد» با همدستی دوستش به کودکربایی میلیونی دست زد، این دو مرد جوان که ناشیانه پسربچه آبادانی را ربوده بودند خیلی زود شناسایی شدند.
عقربه ساعت شش عصر ۲۴ آبانماه سال جاری را نشان میداد که پسر ۱۰سالهای به نام «محمد» با چهرهای آشفته، خود را به خانه عمویش در منطقه ۹۳ ایستگاه ۱۰ کوی قدس رساند.محمد که همراه پسرعموی پنج سالهاش برای خرید نان از خانه خارج شده بود پرده از ربوده شدن «سجاد» توسط دو مرد ناشناس برداشت.
دقایقی نگذشته بود که مأموران کلانتری ۱۱ آبادان در جریان این کودکربایی قرار گرفتند.
«جواد» ۳۰ ساله پدر سجاد کوچولو به مأموران گفت: وقتی برادرزادهام از ربوده شدن پسرم خبر داد شوکه شده بودیم تا اینکه تعدادی از همسایگان نیز با مراجعه به خانهمان گفتند که متوجه این کودکربایی شدهاند.
وی افزود: بیشتر همسایگانمان از فامیلهایمان هستند و با کسی نیز اختلاف و دشمنی ندارم.
مأموران در این مرحله به تحقیقات میدانی دست زدند و خیلی زود به چند دوربین مداربسته رسیدند.
پلیس با بررسی فیلمی از زمان آدمربایی پی برد دو مرد سوار بر پراید سفیدرنگ با شیشههای دودی پیش پای سجاد کوچولو و پسرعمویش توقف کرده و وی را قاپیده و دست به کودکربایی زدهاند. همین سرنخ کافی بود تا پلاک خودروی دزدان شناسایی شود و مأموران با اطلاعات بهدست آمده موفق به دستگیری صاحب خودرو شوند. صاحب پراید سفیدرنگ وقتی با مأموران روبهرو شد ادعا کرد که ساعت ۵ عصر پسرش «خلیل» با خودرو از خانه خارج شده و از ماجرای کودکربایی هیچ اطلاعی ندارد.
در حالی که ردیابیها برای دستگیری خلیل ادامه داشت، ساعت ۱۰ شب ۲۴ آبانماه بود که پلیس در تماس تلفنی یک رهگذر شنید که پسربچه پنج سالهای در پارک معلم آبادان رها شده است. مأموران که احتمال میدادند خلیل با در جریان قرار گرفتن تحت تعقیب بودن خود اقدام به رهایی پسرکوچولو کرده است بسرعت به پارک رفته و سجاد کوچولو را به آغوش خانوادهاش رساندند.
در حالی که هیچکس نمیدانست انگیزه اصلی از این کودکربایی چه بوده پلیس پی برد که خلیل با آزاد کردن گروگانش به شهر ماهشهر فرار کرده است. این ردپا کافی بود تا تیم ویژهای از پلیس به ماهشهر اعزام شدند و با شناسایی مخفیگاه جوان گروگانگیر وی را در عملیاتی غافلگیرانه دستگیر کردند.
خلیل در همان بازجوییهای ابتدایی لب به اعتراف گشود و گفت: یکی از دوستانم در همسایگی خانه پدری سجاد زندگی میکند، از وی شنیده بودم که خانواده سجاد در وضعیت مالی خوبی قرار دارند. وسوسه شدم و به فکر ربودن سجاد افتادم و برای اجرای نقشهام به سراغ «هاشم» که به خاطر سابقه کیفری در زندان است، رفته و پی بردم که وی به صورت رأی آزاد روزها بیرون از زندان است و هر شب خود را به زندان معرفی میکند.
بدین ترتیب هاشم نیز با شنیدن ماجرای کودکربایی و وسوسه پول میلیونی پذیرفت با هم دست به این گروگانگیری بزنیم.
وی ادامه داد: روز حادثه در نزدیکی خانه سجاد کوچولو به کمین نشستیم تا اینکه طعمهمان همراه پسرعمویش محمد برای خرید نان وارد خیابان شدند. وقتی خودمان را به این بچهها رساندیم سجاد را داخل خودرویمان انداختیم و پسرعمویش محمد را با کتک زدن فراری دادیم و سوار بر پرایدمان پا به فرار گذاشتیم اما فکر نمیکردم بعد از چهار ساعت نقشهمان فاش شود و دستگیر شویم. مأموران در گام بعدی به زندان رفته و هاشم را نیز به پلیس آگاهی انتقال دادند.
هاشم ابتدا شرکت در هرگونه آدمربایی را نپذیرفت اما وقتی از سوی سجاد کوچولو و شاهدان ماجرا شناسایی شد چارهای جز اعتراف ندید.
هاشم به مأموران گفت: وقتی خلیل از ماجرای کودکربایی و وضعیت مالی پدر سجاد حرف زد وسوسه شدم و پذیرفتم تا دست به این دزدی بزنم، اما وقتی شنیدم خلیل دستگیر شده در زندان ماندم تا مأموران را گمراه کنم البته میدانستم بالاخره مجبورم اعتراف کنم.
سجاد کوچولو نیز با آزادی از چنگ آدمربایان گفت: وقتی مرا داخل پراید سفید رنگ گذاشتند بهانه پدر و مادرم را گرفتم اما آنها به حرفهایم گوش نمیدادند تا اینکه مرا در خانهای قدیمی نگه داشتند. آنها برایم فیلم کودک گذاشتند تا آرام شوم، یک ساعت آرام بودم تا اینکه دوباره گریه و زاری کردم و میخواستم با تبلت دزدان بازی کنم اما آن را به من ندادند تا اینکه خوابم برد و وقتی بیدار شدم دیدم در پارک هستم و پلیس بالای سرم است.
- ۹۳/۰۹/۰۷