«۹ آبان» حماسهای بزرگ زیر سایه توجهات کوچک
بیشک حماسهای که در نهم آبان سال ۵۹ توسط مدافعان آبادان به وقوع پیوست، در تاریخ آینده این سرزمین گوش به گوش بازگو میشود و از مظلومیت مدافعان آبادان سخنها گفته خواهد شد.
«۹ آبان»، روزی که فرزندان این آب و خاک با سلاح ایمان و چاشنی غیرت به تنهایی از پس کفتاران روزگار بر آمدند و خیال دست یابی به آبادان قهرمان را برای همیشه از اذهان منحرفشان خارج کردند.
در این روز، مدافعان آبادان به لطف قاصدی از غیب، که مردی میانسال اما خاک خورده و سرد و گرم کشیده بود، از پاتک مخفیانه دشمن باخبر شدند و سراسیمه به منطقه گسیل گشتند و حماسهای عاشورایی رقم زدند.
«دریا قلی سورانی» مردی که یک شب از درون خود مأوا گرفت، و به هر جان کندنی خود را به نیروهای خودی رساند و آنان را از حملهای قریبالوقوع و خطرناک آگاه ساخت، و باعث شد تا خوابهای گزافه دشمن به کابوس تبدیل شود و دستان پلید ارتش صدام از دست یابی به آبادان کوتاه بماند.
او که شب هنگام متوجه صداهای غیر طبیعی در منطقه ذوالفقاری و حاشیه بهمنشیر شده بود، با دنبال کردن آن اتفاقات از طرح عراق برای عبور از بهمنشیر باخبر شد و با دوچرخه و حتی قسمتی از راه را با پای پیاده و در حالی که در راه در درگیری با نیروهای بعثی زخمی شده بود، خود را به مقر رزمندگان در مرکز شهر آبادان رساند، و آنان را از احتمال سقوط آبادان با خبر کرد.
آبادان که یک نقطه استراتژیک برای دشمن به حساب میآمد، در صورت سقوط این شهر شاید ورق جنگ کاملاً به سود عراق بر میگشت و سقوط آبادان مشکلات آن روزهای نیروهای نظامی و کشور ایران را دو چندان میکرد، اما هوشیاری و فداکاری یک مرد از جنس نخلستان، اجازه استشمام خاک آبادان را به نیروهای عراقی نداد و سکونت ارتش عراق در آبادان به صبح هم نکشید و مزدوران بعثی با به جای گذاشتن تلفات بسیار فرار را بر قرار ترجیح دادند و برای همیشه فکر تصرف آبادان را از سر بیرون کردند و پس از آن نیز در پنجم مهر ماه سال ۶۰ دستان ناپاکشان برای همیشه از این شهر دور شد.
رسانههای خارجی وقت که آبادان را جایزه بزرگ خلیج فارس نامیده بودند، آن را برای ارتش صدام یک هدف در دسترس عنوان کرده بودند و در بوق کردند که فاصله تا اشغال آبادان به اندازه برد سلاحهای انفرادی است، اما فرزندان این مرز و بوم که برای حفظ و حراست از کیان و آب و خاک خود در آبادان مانده بودند، چنان درسی به یاوهگوییهای ناتمام دشمن دادند، که صدام در عمق خاک عراق و در قلب بغداد در حسرت فرصتهای از دست رفته ماند و آن آرزوهای کال خود را با خود به گورستان تکریت برد.
حماسه ذوالفقاری در «۹ آبان» حماسهای که جلو پیشروی ارتش صدام را گرفت و اجازه نداد که آبادان استراتژیک به دست عراق بیفتد که اگر این اتفاق میافتاد مشخص نبود چه سرنوشتی در انتظار جنگ بود، اما متأسفانه امروزه استقبال کم رنگی از این حماسه میشود و یادی از جانفاشانیهای مردان این عملیات صورت نمیگیرد و به جرات میتوان گفت که پدید آورندگان آن به باد فراموش سپرده شدند.
جای خالی این عملیات بزرگ که با نفرات کم و امکانات کوچک صورت گرفت، تا به امروز در تقویم رسمی کشور خالی مانده، و شاید خیلی از شهروندان آبادانی و به ویژه نسل امروز از وجود چنین حماسهای در کنار بهمنشیر آرام این روزهای آبادان و نخلستان سربلند این شهر بیاطلاع هستند.
هر ساله نیز در این روز چند مقاله و چند مصاحبه گرفته میشود و فردای آن روز نیز این بزرگ دلاور مردی رزمندگان به باد فراموشی سپرده میشود، و این شایسته خونهایی نیست که در این راه و در این روز برای حفظ تمامیت ارضی مملکت بر خاک پاک آبادان ریخته شد نیست.
هدف از گفتههای ما، برگزاری فستیوالهای پر نور و پر بوق نیست، آنچه که مسلم است اگر حماسهای صورت گرفته در راه خدا و حفظ اسلام و این آب و خاک صورت گرفته است و هر که خونی داد و جانی داد، مطمئناً در انتظار اجر از غیر از خدا نیست، هدف نشان دادن بزرگی روح رزمندگانی است که سعی کردند درس ایستادگی را به نسلهای امروز ما منتقل کنند، تا کشور از داشتن چنین جوانان برومندی در هیچ برهه از تاریخ بینصیب نماند، و زنان و کودکان کهنسالان ما و خاک ایران از داشتن چنین جوانان و مردانی به خود ببالند و در هجومها و دست درازیها و سختیها از گزند دشمنان در امان بمانند، پس خواهشمندیم این عظمتهای عصر حاضر را به گوش و هوش خود سپرده و از آبادان بیش از پیش بگوئید، آبادان سرشار از فداکاری و بزرگی و قهرمان است، برای پاس داشتن آنان بکوشیم.
یادداشت از علی دایلی
- ۹۳/۰۸/۱۰