هزارتوی آدم سوزی سینما رکس آبادان (سئانس هفتم)
دادگاه ویژه محاکمه متهمین به ریاست آیتالله موسوی تبریزی که مستقیما از حضرت امام مامور این پرونده شده بود تشکیل شد. نشستهای دادگاه در سالن سینما تاج برگزار شد و محاکمه علنی از رادیو و تلویزیون آبادان پخش شد. نشستهای دادگاه یکسره از شبکه تلویزیونی آبادان پخش شد.
سی و یک تن متهم به آتشزدن سینما رکس در دادگاه از کارمندان سازمان اطلاعات و امنیت کشور، شهربانی، آتشنشانی، سازمان آب، صاحب سینما و مدیر و کارمندان سینما رکس بودند:
- ـ حسین تکبعلیزاده
- ـ سرتیپ علیاصغر ودیعی – رییس ساواک خوزستان
- ـ سرتیپ رضا رزمی، رییس شهربانی آبادان (فراری)
- ـ سرهنگ محمدعلی امینی، معاون شهربانی آبادان
- ـ دکتر بیژن صالحی، شهردار (فراری)
- ـ ستوان بهمنی افسر کلانتری مرکز
- ـ سرهنگ اردشیر بیات، رییس سابق پلیس آبادان
- ـ مسعود حنیف، رییس کلانتری مرکز در شب آتش زدن سینما رکس
- ـ سرگرد امینی آلآقا، افسر ضد خرابکاری و رییس اداره اطلاعات شهربانی
- ـ سر پاسبان میراحمدی
- ـ سر پاسبان فاتح دریس
- ـ ستوان احیایی
- ـ علی نادری، صاحب سینما
- ـ حمید پایدان، سرایدار سینما
- ـ اسفندیار رمضانی، مدیر سینما
- ـ عبدالحسین قربانی، رییس آتش نشانی
- ـ جبار اصل، معاون آتش نشانی
- ـ جوکار، تلفنچی آتش نشانی
- ـ سامری، کارمند آتش نشانی
- ـ عبدالصادق عوادیزاده، کارمند آتش نشانی
- ـ علیرضا حاج خدابخشی، کارمند آتش نشانی
- ـ ابراهیم اولیس پور، کارمند سازمان دفاع غیر نظامی
- ـ غلامرضا قهرمانی، کارمند سازمان دفاع غیر نظامی
- ـ محمد زمردیان، رئیس فرهنگ و هنر
- ـ سید جلال سعیدنیا، فرماندار
- ـ سعدی جلیب بابک جلیل اصفهانی، عضو کمیتهی مشترک ضد خرابکاری
- ـ محمد حسین ناصری معروف به عضدی، عضو کمیتهی ضد خرابکاری (فراری)
- ـ نوذری معروف به رسولی، عضو کمیتهی ضد خرابکاری (فراری)
- ـ فرجاللـه مجتهدی، کارمند ساواک (غایب)
- ـ سرهنگ تیموری وثوقی، بازپرس نظامی دادسرای ارتش
- ـ مهندس مهدی کمالالدین عزیزی، رییس اداره آب آبادان (فراری)
نخستین نشست دادگاه روز دوشنبه دوم شهریور ۱۳۵۹ برگزار شد. در آغاز موسوی تبریزی به عنوان دادستان در کیفر خواست خود، خواهان بالاترین مجازات یعنی به دار آویختن متهمان شد، سپس موسوی تبریزی این بار به عنوان رییس دادگاه حسین تکبعلیزاده، متهم ردیف اول، را به جایگاه خواند. تکبعلیزاده پس از معرفی خود به روشن کردن چگونگی آتش زدن سینما پرداخت:
«من به اتفاق فرجاللـه بذرکار و حیات، مدتی قبل از آتشسوزی سینما رکس با مقداری بنزین به محل دفتر حزب رستاخیز که از مدتها قبل تعطیل بود رفتیم و با شکستن پنجره دفتر حزب بنزین را به داخل آن ریختیم و آنجا را به آتش کشیدیم. چون دفتر خالی و کسی هم در آن نبود و وسایل چندانی هم نداشت حریق زود خاموش گردید و سر و صدای آنچنانی هم در شهر ایجاد نکرد. هیچکس متوجه ما نشد و از آنجا دور شدیم. بعد از این کار تصمیم گرفتیم کاری کنیم که سر و صدای زیادی به همراه داشته باشد.
تا آن موقع در آبادان خبری از تظاهرات نبود.قرار بر این گذاشتیم که در یکی از سینماهای آبادان حریق ایجاد کنیم. بار اول سینما سهیلا را انتخاب کردیم. بعد از ارزیابی از موقعیت آنجا به دلایل زیر نقشه خود را عملی ننمودیم: اولاً وجود درهای اضطراری در دو طرف سالن اصلی که به آسانی راه گریز به خیابانهای اطراف را داشت. و ثانیاً بوفه سینما طوری قرار گرفته بود که کارکنان بوفه، قسمت جلو را میدیدند و در ضلع دیگر باجه فروش بلیت و مسئول ورود و کنترل بلیت به راحتی توقف ما را برای انجام کار میدیدند و در داخل سالن نمایش در حضور تماشاچیان نیز امکان ایجاد حریق نبود. زیرا با اولین شعله آتش همهی تماشاچیان متوجه میشدند و میتوانستند از سالن به راهروها و از آنجا خود را به بیرون سینما برسانند و حریق به موقع خاموش شود و ما هم دستگیر شویم. در نتیجه بدون اینکه کاری انجام گیرد، هر یک از ما با در دست داشتن پاکتی که ظاهرا آنرا به صورت مواد خوردنی یا پسته و نوشابه در دست گرفته بودیم، در پایان فیلم از سینما خارج شدیم. بعد از این عدم موفقیت سینما رکس را ارزیابی کرده و تصمیم گرفتیم نقشه خود را در آنجا پیاده کنیم.»
:«برنامه سینما رکس فیلم گوزنها بود. من و فرج و حیات با شیشه و قوطی حاوی بنزین که هر کدام از ما آنها را در پاکت بزرگی گذاشته بودیم روانه سینما رکس شدیم. حیات رفت و از باجه فروش بلیت برای هر سه ما بلیت خرید و ما وارد سالن سینما شدیم و هر کدام روی یک صندلی نشستیم. هنوز نیمی از سانس اول نگذشته بود که من و فرج با فاصله کوتاهی از جایمان بلند شدیم و به طرف توالت رفتیم. در آنجا با هم صحبت کردیم. تماشاچیان غرق در تماشای فیلم بودند. در راهرو کسی نبود. (حسین هنگام تشریح این قسمت به شدت به گریه میافتد) ما بنزینها را روی درهایی که در راهرو قرار داشت و راه اصلی سالن بود ریختیم و خیلی سریع فرج درِ پشت سالن را به آتش کشید و من هم دو درِ دیگر را که در یک طرف سالن قرار داشت به آتش کشیدم. در اصلی سینما باز بود. موقعی که از پلکان پایین میآمدیم کسی متوجه ما نشد. ما خود را به خیابان رساندیم و من دیگر حیات را ندیدم».
موسوی تبریزی کارمندان سینما را به جایگاه شاهدان خواند. یکی از کارمندان گفت که در زمانی که سینما آتش گرفت وی بیرون از سینما بود و زمانی که متوجه شد که سینما میسوزد به داخل راهروی ورودی میرود. آنجا یکی از سرایداران را که زمینها را میشست دید. هر دو کوشش کردند که دستگاه خاموش کردن آتش را به راه بیاندازند ولی از آنجا که نمیدانستند چگونه از دستگاه استفاده کنند از پلهها پایین دویدند و از سینما بیرون رفتند. آپاراتچی و کارمند دیگر سینما در آتش سوختند.
حجتالاسلام موسوی تبریزی از سه پلیس و یک مامور آتش نشانی پرسش میکند. هر یک از آنان گفتند که کوشش کرده اند تا تماشاچیان را از آتش نجات دهند.
موسوی تبریزی گفت با توجه به اینکه آقای تکبعلی زاده در اعترافاتشان از آقایان محمد رشیدیان ؛ عبدالرضا لرقبا و محمود ابوالپور بعنوان کسانی که وی را به آتش زدن سینما رکس تحریک کرده اند و مواد آتش زا در اختیار ش قرار داده اند می خواهد تا به جایگاه آمده و شهادت دهند. سپس حجتالاسلام موسوی تبریزی گفت که خود با محمد رشیدیان تلفنی گفتگو کردهاست و تصمیم گرفته نیازی به بودن رشیدیان در جلسه دادگاه نباشد.
چهارده دادگاه تشکیل شد که در آنها حسین تکبعلیزاده به اعترافاتش ادامه داد
حجتالاسلام موسوی تبریزی کوشش کرد که روشن کند که آیا درهای سینما از بیرون با زنجیر بسته شده بودند یا نه. در اینجا علی محمدی، فراش حسینیه اصفهانیها به جایگاه شاهدان خوانده شد. محمدی گفت که ژنرال رزمی درهای وروی سینما را با زنجیر بسته بود تا از خروج تماشاگران فیلم از سینما جلوگیری کند. محمدی افزود که وی میخواسته با خودروی خود درهای سینما را بشکند ولی پلیس به وی اجازه این کار را نداد.
شاهد دیگری به نام شهناز قنبری که همراه با دو فرزندش در سینما بود شهادت محمدی را دروغ خواند. شهناز قنبری گفت که زمان کوتاهی پیش از آتشسوزی، وی دو فرزند خود را به دستشویی برد، در برابر دستشویی مرد دیگری در انتطار دو فرزندش ایستاده بود که بیرون بیایند. زمانی که آنها متوجه آتش شدند از پلهها پایین آمده و از در اصلی سینما بیرون رفتند. شهناز قنبری تاکید کرد که زنجیری بر در سینما ندیده است.
دادستان کل پیشین آبادان صرافی نیز شهادت داد که وی بیدرنگ پس از اینکه از آتشزدن سینما رکس آگاهی یافته به سوی سینما شتافته و زنجیری به در ندیده است. مرد جوانی که در آغاز آتشزدن سینما رکس در دستشویی بوده است، پس از دیدن آتش از پنجره دستشویی خود را به پایین پرت میکند و پایش میشکند. این مرد جوان همچنین گفت که آتش در راهروی سینما پس از چند لحظه آنچنان نیرومند بود که هیچ یک از تماشاگران در سالن نمایش نتوانست به راهرو بیاید و خود را به پایین برساند و جان خود را نجات بخشد.
- ۹۳/۰۵/۲۷