هزارتوی آدم سوزی سینما رکس آبادان ( سئانس اول)
سینما رکس آبادان در شبانگاه ۲۸ مرداد ۱۳۵۷ در اتش سوخت و صدها تماشاگر را در خود سوزاند.فاجعه ای ملی که حضرت امام (ره) طی پیامی عزای عمومی اعلام کردند و اینک چند سالی است از صفحه تقویم مناسبت ها بی هیچ توضیح و دلیلی حذف شده است .بنا داریم در سلسله مقالاتی طی ۱۰ روز مانده تا این تلخ برگ ؛ رسالت خود را در روشنگری به انجام برسانیم.
یکی بود یکی نبود شهری بود و شهریارانی.شنبه بود. ۲۸ امرداد ۱۳۵۷٫تمام کشور در شور انقلاب بود و آتش انقلاب هر لحظه بیشتر و بیشتر زبانه می کشید.آبادان نیز چون دیگر شهرها پر جنب و جوش بود و شهریارانش روزی چند نوبت با برپایی تظاهرات بر علیه رژیم شاه ارابه ی انقلاب را به جلو حرکت می دادند.
در مراکز دینی شهر ؛ شهریاران پای صحبت خطبا می نشستند و هر شب پس از پایان گفتمان انقلابی ؛ تظاهرات ضد رژیم شاهنشاهی راه می افتاد.
جریان زندگی در شهرآبادان همچون دیگر شهرها جاری و ساری بود و باز هم همچون دیگر مناطق کشور ؛ روزهنگام مردم در آرامش زندگی می کردند و شباهنگام اعتراضات به رژیم ستم شاهی اوج می گرفت.
شهریاران آبادانی به دو دسته ی بزرگ تقسیم می شدند. دسته ای غرق در نعمت و مکنت اهدایی بزرگترین پالایشگاه خاورمیانه با بیش از پنج هزار کارمند و کارگر و در سویی دیگر شهریارانی که در فقری نسبی به سر می بردند و البته تعداد فقرای محتاج به نان شب در آبادان بسیار انگشت شمار بود اما با وجود این رفاه ؛ مردم شور و هیجانی انقلابی داشتند .
شنبه ی ۲۸ امرداد ۱۳۵۷ روزی بود گرم و مردم شهر با وجود چندین سالن سینمای فعال در شهر سینما رکس را بخاطر اکران فیلم ایرانی اش در ساعت ۹ شب – بعد از افطار – انتخاب کرده بودند. فیلمی که آوازه ی انقلابی بودن آن در نشریات پیچیده بود و حال سینمایی این فیلم را نمایش می داد که کمتر سابقه داشته فیلم ایرانی نمایش دهد!
سینما رکس جزو سینماهایی بود که گاهی فیلم های خلاف عفت عمومی نمایش می داد.فیلم ” وقتی کلفت خوشگل باشه ” از این دست فیلم ها بود که این سینما در سال ۱۳۵۶ به مدت یک هفته بر پرده داشت و بر سر در خود عنوان ورود افراد زیر ۱۸ سال اکیدا ممنوع را هم درج کرده بود. اما گوزن های مسعود کیمیایی چیز دیگری بود و استقبال مردم از این فیلم آن هم در روز شنبه که معمولا سینماها حتی اگر فیلم خیلی خوب داشته باشند ؛ کم تماشاچی است عجیب به نظر می رسید!
هر چند روز ۲۸ امرداد ۱۳۵۷ مصادف با ۱۴ رمضان و شب جشن میلاد حضرت امام حسن مجتبی ( ع ) بود که این مناسبت برای مردم جنوب و شهریاران آبادانی مصادف با جشن و شادمانی مضاعف می باشد و شاید از عمده دلایل استقبال و حضور پرتعداد تماشاچی نیز همین باشد.
فردای آدم سوزی موجی از آمارهای ضد و نقیض کشور را فرا گرفت. آمارها از ۳۵۰ نفر تا ۷۰۰ نفر را دربر می گرفتند. اما رقم ۶۰۰ نفر به گفته ی متولیان گورستان آبادان قابل تامل است هرچند که بعدها عدد ۳۷۷ را اعلام کردند.
در شهر جز زوزه ی باد و شیون آدمهایش چیزی شنیده نمی شد.کشور به حالت فوق العاده تغییر وضعیت داد و هر لحظه که می گذشت ترکش انفجار آبادان نقاط دیگری را طعمه ی حریق می کرد و شاه هر لحظه رسیدن به نقطه ی پایان را بیشتر احساس می نمود.
دولت جمشید آموزگار در ۲۷ امرداد ۱۳۵۶ زمام امور نخست وزیری را بر عهده گرفته بود و با اعلام فضای باز سیاسی سعی داشت تا ژست دموکراسی را به معرض نمایش بگذارد. دیگر اینکه ۲۸ امرداد ۱۳۳۲ برای هر ایرانی آزاد اندیش مبین کودتایی آمریکایی و خفه نمودن صدای آزادی خواهی ملت ایران بود که نردیکی این دو تاریخ با تاریخ به آتش کشیده شدن سینما رکس در ۲۸ امرداد قابل توجه و تامل است.
حال ؛ آبادان و شهریارانش در آتش سوخته اند و مردم بهت زده بدنبال عوامل اجرایی این فاجعه ی غم بار هستند. همه از یکدیگر می پرسند که کدام از خدا بی خبری این کار را کرد؟ و دادگاه تشکیل می شود.
سینما تاج به محکمه ای تبدیل می گردد تا مضنونان و کسانی که متهم تشخیص داده شده اند بیایند و قسم بخورند و پاسخ دادستان را بدهند.
دادگاه از اول تا دوازدهم شهریور ۱۳۵۹ با حضور ۳۳ متهم برگزار شد.ر بین متهمین نام حسین تکبعلی زاده زیاد آورده می شد . از چهره اش و آهنگ کلامش میشد فهمید که آلوده به مواد افیونی است و خود می گفت که با همدستی سه نفر دیگر چنین کرده و آن ها گریخته اند و او مانده است و این همه اتهام .
تکبعلی زاده از نقشه ی نافرجام سینما سهیلا هم پرده برداشت و اینکه …..نه قطعا او دروغ می گفت که تحت تاثیر عقاید انقلابی چنین کرده است.«من و فرج و فلاح و زاغو (یدالله) سینما رو آتیش زدیم» . اینها را به عبدالله هم گفته بود.
روز سیزده شهریور اعلام شد شش عامل فاجعه سینما رکس تیرباران شدند. هفت نفر غیابا به اعدام و پانزده نفر به زندان محکوم شده و پنج نفر تبرئه گشتند.
وقتی سینما رکس در آتش می سوخت درب ورودی سینما بسته بود. سینما برو ها می دانند که این یک رویه ی طبیعی برای سئانس هایی است که تماشاگر زیاد است و خروج هر تماشاگر از سالن سینما – آن هم با گذشت لااقل نیم ساعت از فیلم – صرفا از درب خروجی و با هماهنگی متصدی مربوطه میسر می باشد .اما آن هنگام که رکس با آتش نشستگانش در شعله های جهل می سوختند تمامی درب ها بسته بودند و در آن وانفسای خفقان ناشی از دود و آتش …… همه جزعاله شدند.
ادامه دارد…
- ۹۳/۰۵/۱۹