این می آید؛ آن می رود بی آنکه کسی دلش برای آن؛ تنگ بشود
آن سالی که جنگ تمام شد را همه به یاد داریم.گرچه دیدن خانه و کاشانه ی ویران شده مان توام با انبوهی از حزن و اندوه بود اما ته دل خوشحالی بود که برای دیدار دوباره با آشیان دلبندمان موج می زد. آبادانی ها زودتر از خرمشهری ها به شهر بازگشتند و البته به خاطر آن بود که مثل خرمشهر در چنگال متجاوزان گرفتار نشده بود و هنوز چند خانه و خیابان قابل سکونت دیده می شد.دولت سازندگی در بوق و کرنا کرده بود که عملیات سازندگی به گونه ای خواهد بود که آبادانی ها را بهت زده خواهد کرد و صد البته همین ادعا را برای خرمشهری ها نیز بیان کرده بودند و قول نگین انگشتری را داده بودند. آبادان و خرمشهر ویترین دفاع مقدس بودند و حالا لازم بود تا به جهان و جهانیان ثابت کنیم که عنوان سردار سازندگی بی دلیل نیست!
ستاد بازسازی در آبادان تشکیل شد و برخی استان ها هم ستاد های معین تشکیل دادند تا روند بازسازی و بهسازی سریع تر صورت گیرد. از مردم خواسته شد که بر کار بازسازی نظارت مستقیم داشته باشند و پس از چندی به دلایلی که عمده ی آن سو استفاده های مالی و حیف و میل های آشکار در برخی ستادها بود با در نظر گرفتن بسته های تشویقی که غالبا کالاهای خانگی بود از مردم خواستند که وام بلاعوض گرفته و طبق نظر کارشناسی و اصول شهر سازی و معماری اقدام به ترمیم یا نوسازی خانه هایشان نمایند. همین بسته موجب شد تا بسیاری از مردم بیایند و سکونت کنند. اما آن چیزی که آن سال ها و سال های پس از آن هرگز مورد توجه ی جدی و کارشناسی قرار نگرفت زیرساخت های مهمی چون ترمیم و نوسازی شبکه های برق رسانی ؛ آب رسانی ؛ مخابرات و فاضلاب شهری بود تا جایی که مردم تازه بازگشته مرتبا از کیفیت پایین آب و دفع ناقص فاضلاب و سرریز آن در کوچه ها و خیابان ها ابراز ناخشنودی می نمودند تا اینکه وقوع خشکسالی های پی در پی و کاهش شدید دی بی آب رودخانه های استان از بالا دست و نیز باز هم بی توجهی به لایروبی که آن سال ها سوژه ی روز هر مجلس و نقل هر جمعی بود موجب شد تا آب شور خلیج فارس با پیشرفتی چند ده کیلومتری خود را به رودخانه ی بهمنشیر برساند که آن شد که همگان به یاد داریم.
سال ها از بازگشت مردم می گذرد و همچنان شهرهای آبادان و خرمشهر؛ هر یک با شدت و ضعف هایی با اولین نیازهای شهرنشینی نظیر خیابان های مناسب ؛ پیاده روهای مسطح ؛ حاشیه امن رودخانه؛ ساختمان سازی های اصولی ؛ امنیت فراگیر ؛ دفع فاضلاب شهری ؛ روشنایی معابر و کوچه ها ؛ بهداشت محیط ؛ زدودن چهره ی جنگ زدگی از شهر ؛ بلاتکلیفی بسیاری خانه و مغازه و ساختمان ویران شده از جنگ ؛ آب شرب بهداشتی لوله کشی ؛ شهربازی ؛ تالار و اماکن فرهنگی و…. دست به گریبانند.
آبادان و خرمشهر امروز کمتر شباهتی به پیشینه ی خود در پیش از جنگ دارند. این دو شهر شایسته ی توجه ی بیشتر می باشند اما….مگر نبودِ مدیریت شایسته گذاشته است که در این همه سال این دو شهر جان بگیرند؟ بسیاری آمدند تا بروند و اتفاقا همین هم شد. آمدند و بعد از مدتی رفتند و کرسی به دیگری دادند تا او هم چند صباحی بیاید و بعد برود و این دور تسلسل؛ سال هاست که ادامه دارد.
این می آید آن می رود بی آنکه کسی دلش برای آن تنگ بشود و یا ذکر خیرش بگوید.معلوم نیست این همه این رفتن به جای آن تا به کی در این شهر پر مقدار باید ادامه داشته باشد؟
تا به کی باید بدنه ی فرسوده ی مدیریت آبادان شاهد چهره های درس پس داده ی قبلی باشد؟ قرارمان را بر این گذاشتیم که کلی بگوییم و یک جا صدای مردم را به گوش ها برسانیم.
آیا زمان آن نرسیده که یکبار برای همیشه تکلیف اهالی کوی کارگر را با متولی خدمات شهری روشن نمایید ؟ آیا اهالی و ساکنان کوی دریا ( منازل سابق نیروی دریایی) تا به کی می بایست منتظر حل و فصل مسایل مالی بین نیروی دریایی و مدیریت برق ناحیه جنوب باشند؟ آیا مدیران ارشد شهرستان از این شهرک بازدید داشته اند و در جریان رزومه ی مشکلات آنان هستند؟
تاریخچه ی روشن شهر آبادان موجود است . باید که مطالعه بشود تا اگر ندانسته بدینجا آمده ایم ؛ فالفور شال و کلاه کرده بازگردیم.
- ۹۳/۰۴/۱۸