آبادانی ها

شفاف ؛ گویا و مستقل

آبادانی ها

شفاف ؛ گویا و مستقل

آبادانی ها

آبادانی ها فقط یک واحد اطلاع رسانی و تحلیل اخبار شخصی است و سر سفره ی هیچکس نبوده و نیست.

آخرین نظرات
نویسندگان

گفتگو با پیمان ماندگار فیلمساز آبادانی

پنجشنبه, ۴ ارديبهشت ۱۳۹۳، ۱۲:۰۲ ب.ظ

چند زمانی از پیمان ماندگار بی خبر بودم و زمزمه هایی می شنیدم که ایشان جلای وطن کرده و به اروپا رفته است . تا اینکه خبر تصویری گفتگوی ایشان با شبکه تلویزیونی اندیشه را دیدم. در میان کارهایم – سال پیش – گفتگویی بی پرده با ایشان انجام داده بودیم که در هفته نامه آوای خوزستان منتشر شده بود.متن کامل آن گفتگو را در زیر می خوانید.

وظیفه هنرمند در قبال جامعه‌اش چیست؟

آیا هنرمند میبایست سیاست و اقتصاد و فرهنگ و اخلاق را رها کند و  بچسبد به  روزمرگی های پوچ ؟  نکند هنرمندان می بایست در هوای خوشِ بیابان ها و کوهساران درعلفزارهای سرسبز بیتونه نموده  و به آواز پرندگان گوش دهد؟ آیا هنرمند می بایست ناقد قدرت باشد یا نافع قدرت ؟ من ۱۶ سال پیش مسائلی را جلو دوربین بردم که الان تمامی آن موارد و پیش بینی هایم صحیح از آب درآمده‌اند . آن فیلم که نامش زخمی‌ها بود به لحاظ ساختاری کاملاً کاری مزخرف و پرت و پلا بود اما از نظر محتوائی با موضوعاتی که اکنون درگیرش هستیم مرتبط بود. با گذشت زمان ، تجربه و ارتباط با آدمها مرا متوجه مسائلی کرد که می بایست روی آنها کار می کردم. دفاع مقدس ، رزمندگانی که بیشترین حضور در میادین نبرد را داشته‌اند ، مسجد جامع خرمشهر و زندگی وآثار مرحوم موذن‌ زاده اردبیلی از جمله این مسائل بود که مرا جذب خود نمود و باعث شد تا برای شبکه سوم سیما آنها را به انجام برسانم که خوشبختانه با استقبال عام و خاص قرار گرفت. آیا نباید این نوع حرکت مورد حمایت قرار گیرد؟ طرح مستند زندگی بقیه موذنان را به به چندین جا ارائه نمودم اما اهمیتی ندادند.

 

-نمی خوام مقایسه کنم اما اخراجی های ده نکی بی شباهت به برخی کارهای شما نیست.در این باره نظرتون چیه؟

 فیلم اخراجی های ده‌ نمکی از این بابت برایم دروغ بزرگیست که اگر فرض بگیریم در زمان جنگ هر کس از هر قماشی و طبقه‌ای مورد پذیرش قرار میگرفت یعنی مهم نبود طرف چکاره است و همه برابر بودند پس چطور پس از پایان جنگ این همه دستگاه های عریض و طویل برای جستجو در عقبه آدمها و شناسائی جد اندر جد ننه بابای همه تشکیل شدند؟ ..من هنوز کسی را ندیده‌ام که گذشته‌اش مورد عفو واقعی قرار گیرد.  آیا کسانی که نسبت به گذشته عوض شده اند و فاصله گرفته‌ اند چرا هنوز با متر گذشته هایشان سنجیده میشوند؟..آقای فرج الله سلحشور در تقبیح عمل بازیگر زن سینمای ایران به توده‌ای بودن آقای بهزاد فراهانی اشاره و میگوید که چون دخترش سر سفره یک توده‌ای بوده به برهنگی روی آورده است !!آقای ده‌ نمکی تحویل بگیر ! بعد بگو در این جا کسی به گذشته آدم ها کار ندارد. من هر جا که وجدان و احساسم حکم کند چیزی را باید بگویم می‌گویم اما به تفاهم وهمدلی بشدت اعتقاد دارم . وقتی همه جناح های سیاسی کشور ما در خدا ، قرآن کریم ، ائمه اطهار (ع) ، تشیع ، ایران ، اسلام ، دفاع مقدس ، رزمندگان ، جانبازان ، شهداء ، اسرا و بسیاری موارد دیگر تفاهم کامل دارند چرا نباید روی این موارد تاکید و برای پررنگ تر کردن آنها اقدام کرد ؟ مشکل دوست نداشتن آدم هاست. عده‌ای عده دیگر را دوست ندارند …. همین…

-پیمان جان اخیرا شما نامه ی بالا بلندی به ناصر تقوایی نوشتی. دلیل این کار چی بوده؟

چرا به آقای ناصر تقوائی نامه نوشتم ..آقای ناصر تقوائی بزرگ ماست.یکی از باسوادترین و داناترینِ فیلمسازان ..کسی که هنوز فیلم ضعیف در کارنامه‌‌اش ندارد ..به من پیشنهادی شد از طرف شبکه چهار سیما که فیلمی مستند درباره ایشان کار کنم و این درست در زمان بازداشت همسرش بود. من منتظر برطرف شدن مشکل وی بودم اما فشارها برای راه‌اندازی پروژه باعث شد تا من آقای جواد طوسی منتقد سینما و قاضی دادگستری که با ایشان دوستی دارد را برای راضی کردن وی وادار نمایم. با تماس آقای طوسی به آقای  تقوائی که در مقابل خودم اتفاق ‌افتاد آقای تقوائی با عصبانیت زمین و زمان را به هم دوخت. تا اینجای کار من به او حق میدادم و گله‌ای نداشته و ندارم بهرحال او در شرایط سختی بسر میبرد اما زمانی که آقای طوسی به وی گفت که طرف ( یعنی من ) همشهری شماست دیگر توهین کردن به خاطر آبادانی بودنم را نه من نه هیچ جنبنده دیگری تحمل نخواهد کرد. آیا چون ایشان گرفتاریهای شخصی دارد می تواند همه را به یک اندازه بنوازد ؟ اگر همشهری های بنده به وی بی‌احترامی یا به اصطلاح کم محلی کرده‌اند (تا آنجا که من میدانم همه درآبادان از وی با احترام یاد می کنند )  باید به منی که می خواهم از او ستایش کنم چنین بی‌پروا حمله نماید ؟ باز ، من چندین ماه سکوت کردم و ماجرا را به بوته فراموشی سپردم اما زمانی که دیدم ایشان خیلی راحت به ندای رسانه‌های بیگانه لبیک می گوید نتوانستم به سکوتم ادامه دهم.

-فقط بخاطر گفتگو با رسانه های دشمن؟

وی در چند نوبت با صدای آمریکا به گفتگوی تلفنی پرداخت . شاید به صدا و سیما مانند دیگر نهادها انتقاداتی وارد باشد اما این دلیلی بر برتری رسانه‌های خارجی بر آن نیست.بنابراین برای آقای تقوائی نامه‌ای نوشتم که در آن ضمن تذکراتی به وی یادآور شدم که منهم ناملایمت های زیادی دیدم و هنوز هم می بینم. هنوز آدمهائی هستند که با نامه نگاریها و تماسهای تلفنی‌شان به مراکز صدا و سیما بر علیه من اقدام می کنند تا بال و پر من برای همیشه نه قیچی که قطع شود.حرفی نیست.. مشکلی هم نیست.. کسانی مرا نمیخواهند اما این عزیزان اگر مرا چون خاری در چشم خود می بینند چرا رودرروی من حرف نمی زنند ؟ دوستی در فیلم کوتاه کدئین ( سال ۸۱ ) در یکی دو صحنه کوچک بازی کرده بود توسط یک نهاد نظامی مورد بازجوئی قرار گرفته و از او خواسته بودند بر علیه کارگردان آن فیلم که بنده باشم شکایت کند چون آن کارگردان از موقعیت بازیگر سوء استفاده کرده بود! درحالیکه من اصلاً روحم از وابستگی دوستم به نهادهای نظامی بی خبر بود.من به دوستم گفتم که اگر رفتی پیش احضار کنندگان از قول من سلام برسان و بگو کارگردان حاضر است جهت ارائه هرگونه توضیحات در آن فیلم به حضور شما برسد . آنها به دوستم گفته بودند لازم نیست ! ما با او کاری نداریم ! .زمانی که داشتم فیلم کلکسیون را در سال ۸۴ می‌ساختم شنیدم یکی از آشنایان ما که در سال ۵۹ توسط عراقی ها به اسارت گرفته شده بود بر اثر آزمایشات شیمیائی که بعثی‌ها روی وی انجام می دادند ایشان را شهید کردند. این قضیه بقدری مرا عصبانی کرده بود که در ابتدای تیتراژ فیلم به عراقیها بد و بیراه گفتم . آقای حبیب احمدزاده که از رزمندگان دفاع مقدس بوده و با من بسیار صمیمی است وقتی در خانه‌ام فیلم را دید از من خواست تا نگاهم را نسبت به عراقیها تعدیل کنم. باور کنید به ۵ دقیقه صحبت هم نکشید که سریع تصمیم گرفتم آنرا حذف  کنم. الان نسخه دوم کلکسیون بیشتر در دسترس مردم است تا نسخه اول. بهرحال من آدمی اهل گفتگو و تعامل هستم. از آقای تقوایی هم همین انتظار را داشتم. تعامل.

-مردم آبادان از سریال های شما که در آبادان تولید و از تلویزیون آبادان پخش شد خیلی استقبال کردند. چرا اون روند قطع شد؟

آقای شاهین زاده مدیر کل سابق مرکز آبادان که هنوز جوهر مدیریتش خشک نشده بود بنده را به دفترش فرا خواند. او تکه‌هائی از فیلمهای مرا در کامپیوتر کنار دستش نشانم داد و از من خواست تا من دست از ساختن فیلم های شخصی برداشته تا آن مرکز مرا حمایت کند.نشان به آن نشان پس از سریال شهر آفتابی که با بیست میلیون آنرا ساخته بودم نه تنها مرا جریمه کردند بلکه به توصیه مشاور جدیدش که نمایندگی شرکت سروش در آبادان را بر عهده دارد مرا از آنجا راندند. این برادر نماینده شرکت سروش علیرغم اینکه میبیند مردم خطه جنوب چقدر از کارهایم استقبال می کند اما اجازه نمی دهد سریال هایم وارد شبکه رسانه‌های تصویری شوند.چون او معتقد است که من شخصیت آبادانی ها را بد نشان داده‌ام.

-عجب. البته من اینجا اعلام می کنم که هر کسی که با مطالعه این گفتگو به نوعی برای خود حقی قائل میشه که از خود دفاع کنه لا کمال میل آماده ی انعکاس جوابیه ها ی افراد خواهیم بود. پیمان جان دوست دارم از خودت بیشتر بدونم.

در زندگیم به لحاظ مسائل مالی بشدت آسیب پذیر هستم. هر جا که از من حمایت شده به بهترین نحوی وظایفم را بدون کوچکترین حاشیه‌ای به انجام رسانده‌ام.هیچ نوع تسهیلات و رانت و آشنا و پارتی و پایگاهی ندارم الا محبت مردم . من هیچ بهره مالی از کارهائی که کردم ( بجزهمان چند سریال برای آبادان و اهواز که چندرغازی برایم گذاشت) نبرده‌ام جز عشق مردم. من تنها فیلمساز ایرانی هستم که فیلم هایم بیشترین فروش اینترنتی را داشته . از همه فیلمسازان ریز و درشت این مرز و بوم بیشتر . اما نه تنها تاکنون سودی از فروش ها نصیبم نشده  بلکه اگر فیلم کارتونی هم برای دخترم بخرم بی‌انصافها تخفیف هم نمیدهند! . تازه از من میخواهند که کارهای جدیدترم را در اختیار آنها قرار دهم ! . بله ! از این چیزها از همشهریانم هم به من رسیده است! من از سال ۸۵ تاکنون هیچ فیلمی در اختیار کسی قرار نداده‌ام. کسی فیلم مکروه مرا دیده ؟ فیلم رستاخیز چی ؟ فیلم سانسور چطور؟ جز عده قلیلی از دوستانم که تازه آنهم در مقابل خودم دیده‌اند کسی آنها را ندارد. همین چند روز پیش همین قضیه را به محسن چاووشی عزیزم گفتم .او هم کارهای جدیدتر مرا می خواست و من ازش عذرخواهی کردم. گفت چرا؟ گفتم دنبال دردسر نمی گردم .فیلمنامه سینمائی نوشتم ، نزدیک به ۱۰ طرح داستانی و مستند تحویل سیمای البرز و خوزستان و آبادان داده‌ام اما تا الان هیچ خبری نیست.خیلی سخته ادامه دادن.

-البته امیدوارم با تمام سختی ها ادامه بدی که یه روز شاهد نباشیم که تقوایی برای آرامش شما نامه نگاری کنه! جریان فیلم زخمی ها در دادگاه ماهشهر چی بود؟

صادقانه میگم پروند‌ای که برای فیلم زخمی ها در ماهشهر برایم تشکیل شد بیشتر تحت تاثیر چرت و پرت هائی بود که آقای اکبر اودود در یک محفل دوستانه گفته بود و ربطی به فیلمسازی من نداشت (او شخصیت رئیس دادگستری وقت ماهشهر را در یک جمع دوستانه به سخره گرفته بود و دوربین آنرا ضبط نموده بود). و جالب اینجاست که حتی تا همین الان همه ضابطین قضائی آن پرونده نمی دانند که من برای خلاصی اکبر اودود و دوست دیگرمان تمام حرکات و گفتارهای سخیفشان را به گردن گرفته و اعلام کردم همه این ها در فیلمنامه بوده است .. کدام فیلمنامه ؟ ..بخاطر درگیر نشدن خانواده ها با همدیگر مجبور شدم به دروغ اعتراف کنم همه کارها از من بوده اما تا الان این من بودم که دردسر داشتم نه مثلاً اکبر اودود.سه سال پیش که می خواستم سریالی برای مرکز خوزستان بسازم تا مدتی درگیر مسائل حراستی بودم تا اینکه با ریش سفیدی اجازه کارم را صادر کردند.چرا؟ در این ۱۵ ساله چه کار منفی انجام داده‌ام ؟ به خدای احد و واحد هیچ کدام از سنگ اندازها نمی دانند من کارهای مذهبی و دفاع مقدسی انجام داده‌ام چون فقط آثار منفی از دید خودشان ملاک است. در دانشگاه سینمائی در شهر لچه ایتالیا دو فیلم کلکسیون و کولاک را برای دانشجویانشان نمایش و نقد می کنند اما اینجا از نبود من اظهار شادمانی می کنند.هر فیلمی که کار می کنم بلافاصله در مدرسه آقای مسعود کیمیائی به نمایش و نقد گذاشته می شود اما در آبادان چطور؟ سینمای جوان آبادان نامی هم از من نمی برد علیرغم اینکه بارها به آنها برای همکاری اعلام آمادگی کرده‌ام.یا اداره فرهنگ و ارشاد آبادان یا حوزه هنری یا .. یا .. نهادهای صنعتی تجاری آبادان برای کارهای عکاسی و مستند و تیزر به دنبال تهرانی ها می دوند و آنها هم خوب بلدند چگونه همشهریان ما را تلکه کنند . مشکل از غریبه پرستی ماست که مشکل تاریخی این خطه است . باری گفتنی ها زیاد و وقت طلاست. فقط برایم آرزو مانده و بس ..امید به آرزو دارم..    ‌

مصاحبه کننده: مهرداد معماری

و در پایان : فیلمنامه بدرود سینما را دو سال پیش نوشتم و ثبت خانه سینما کردم.داستانی درباره آبادان از گدشته تا امروز .با نگاهی واقعگرایانه و البته طنزآلود. امیدوارم اجل عمر مجال ساختش را به من بدهد.

 

 

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی