شهرداری آبادان؛خفته ی زیبا
شهر ما خانه ی ماست و برای این خانه باید که برنامه داشت.بیش از ربع قرن از پایان جنگ تحمیلی می گذرد و طی این عمر ؛ سکانداران دپارتمان شهرداری آبادان بیش از آنکه نگاه اصولی به مقوله ی عمران و زیبایی آبادان داشته باشند ؛ سیاست بزک کردن چند خیابان و محله را در دستور کار خود داشته اند. سیاستی کاملا نخ نما شده و حتی خنده دار.
گرچه طی سال هایی شاهد جرکت هایی سازنده – هر چند محدود – از سوی برخی شهرداران آبادان بوده ایم اما با نگاهی اجمالی به اوضاع نامناسب این شهر از حیث فضای سبز؛ مبلمان شهری ؛ نظافت عمومی ؛ اوضاع رقت بار بازار و کیفیت نامناسب آسفالت کوچه ها و محله ها و بسیاری از خیابان ها در می یابیم که نمی توان به مجموعه ی مدیریتی شهرداری آبادان از پایان جنگ تا به چند روز مانده تا نوروز ۱۳۹۳ نمره ی قابل قبولی داد.
در این یادداشت بی آنکه فعالیت و تلاش های شهردار فعلی آبادان را کم ارزش ارزیابی کنیم ؛ بنا به فعالیت های چشمگیرتر این تیم مدیریتی ؛ ضمن قدردانی از مهندس شیرازی و یارانش لازم است به مواردی اشاره نماییم که انتظار می رفت در دوره ی مسوولیت شیرازی – لااقل – قدم هایی در جهت رفع آن ها برداشته می شد.
الگوبرداری های غلط
بسیاری از سازمان ها با بکارگیری دانش های جدید مثل مدیریت دانش، مدیریت استراتژیک و مدیریت بهره وری و غیره بدون در نظر گرفتن زمینه ای که این دانش ها در چه شرایط جغرافیایی؛ فرهنگی ؛ سیاسی و اقتصادی شکل گرفته است آنها را بکار می گیرند لذا به آن نتایج نمی رسند چون تمام این دانش ها در بستر عقلانیت شکل گرفته است. تا زمینه عقلانیت عمومی شکل نگیرد هیچ نوع مدیریت نوینی از جمله مدیریت دانش و هر نوع دانش دیگری در ایران کاربرد نخواهد داشت. بهترین متخصصان نیز در بستر عقلانیت می توانند بهترین خروجی را داشته باشند.روزمره گی در کشور و ناتوانی از حل مشکلات با این همه رشد مدارک دانشگاهی واقعیت تلخی است که در شکل گیری چنین تفکر مدیرتی در ایران نقش بسزایی دارد.سر زدن به بلاد دیگر و الگو برداری عجولانه از آنان ؛ همان قصه ی مظفرالدین شاه است و اوتولش ؛ که یکی در راه از حرکت ایستاد و به مقصد نرسید و دیگری هم اسیر نبود زیر ساخت های فرهنگی و اقتصادی و نبود خیابان شد!
آبادان در یک نگاه
آبادان پس از جنگ را به هیچ عنوان با زمان پیش از آن نمی توان مقایسه کرد. دفاع مقدس ؛ شهر و مردمانش را دچار استحاله ای کرد که پس از گذشت سه دهه همچنان در شرایط خاص به سر می برد.آبادان امروز بیش از آن که محتاج آب نما و دوچرخه های غول پیکر و آپارتمان های چند طبقه باشد نیازمند خروج از لابی های پرقدرتی است که مانع جدی در عمران و آبادی شهراست.
شهر آبادان از جمعیت نزدیک به نیم میلیون نفری۳۱ شهریور ۱۳۵۹ اکنون نیمی از آن جمعیت را در خود دارد که بخوبی می توان عدم توسعه ی آبادان را در همین یک قلم آماری نیز جستجو کرد. این که پس از ۸ سال آوارگی و جنگ تنها نیمی حاضر به بازگشت و اسکان شده اند حقیقتی آشکار است و همه ساله تعدادی از همین جمعیت نصف و نیمه نیز مترصد بازنشستگی و یا پایان ماموریت در مناطق توسعه نیافته هستند تا بار سفر بسته و به دامان شهر رو روستای خود بروند!
با نگاهی به خیل آبادانی هایی که ده کوره ها و قصبه های اصفهان؛ فارس و بوشهر را آباد کرده اند خود حدیث مفصل خوان از این مجملی که گویای نبود رفاه اجتماعی و جاذبه های معمول هر شهر زیبا و توسعه یافته ای است.
شهرداری آبادان نیز طی ربع قرن پیش انواع و اقسام طرح های ابتر را تجربه کرده که از آن جمله خواهرخواندگی با چین و ماچین بوده است. خواهر خواندگی و هم سفره شدن با فلان ده کوره ی ایتالیا ؛ با فلان بخش چین و اینک نیز ترکیه!گاهی نیز از سنگاپور می شنویم.
یا براستی این همه حرافی ها دردی از این شهر جنگزده درمان کرده است؟ کدامیک از مدیریت های پس از جنگ در شهرداری آبادان توانسته اند چهره ی پر ترکش جنگی را ترمیم کنند؟ وجود صدها ساختمان آسیب دیده از جنگ و رها شده به کام چه کسانی است؟ مگر می توان باور کرد که شهری نیم میلیونی الان با ۲۸۰ هزار نفر جمعیت نیازمند مسکن مهر و آپارتمان های چند طبقه و یا توسعه ی شهری تا قلب شوره زارهای خسروآباد و امیرآباد و محدوده ی بیرون از شهر جاده ی آبادان به اهواز باشد؟ پس آن حدود نیم میلیون نفر تا پیش از جنگ کجا زندگی می کرده اند؟!
البته ما نیز می دانیم که سهم شهرداری آبادان در برنامه ریزی برای این همه مثلا توسعه ی شهری اندک بوده اما اگر شهرداری آبادان ؛ دلسوزانه و مدبرانه در این سال های گذشته اقدام به تعیین تکلیف انبوه ساختمان های مخروبه به ظاهر بلاصاحب می نمود و بر این مهم اصرار می ورزید تا موانع قانونی را از پیش رو بردارد امروز مشکل مسکن نیز در این شهر از بین می رفت.
در این واپسین روزهای سال ۱۳۹۲ انتظار داشتیم که شهرمان رنگ و بوی بهاری بگیرد نه آن که مثل هر سال شاهد ترافیک نقاشانی باشیم که بی وقفه بُرس در قوطی رنگ فرو برده و کناره ی خیابان ها را رنگ آمیزی می کنند.
انتظار داشتیم که وضعیت تاریکی برخی معابر و نورپردازی اکثر اماکن عملیاتی می شد.
انتظار داشتیم تا حرص درختان موجود در بلوارها ؛ در موعد مقرر انجام بشود تا در این روزها شاهد بلوارهای بی رمق نباشیم.
انتظار داشتیم که شهرداری در قبال وضعیت بغرنج چراغ های راهنمایی و رانندگی در اکثر خیابان ها ؛ مسوولانه برخورد می کرد و علاوه بر ساماندهی ؛ به خاموشی چندین و چند ماهه ی آن ها نیز پایان می داد.
در پایان شهرداری آبادان را به زیبای خفته ای تشبیه می کنیم که زیبایی هایی دارد اما تحرکی ندارد جز نفسی که می رود و می آید.