ای بدم میاد از آدمای نازنازوی غرغرو! انگار آسمون دهن واکرده همی شما چهار تا خبرنگار و عریضه نویس و قلم به دست رو آفریده. آخه کوکای مو دده ی عزیزم یی چه کاریه که هی میشینین نق به جون یی مسوول و او مسسول میزنین ؟!
ای بدم میاد از آدمای نازنازوی غرغرو! انگار آسمون دهن واکرده همی شما چهار تا خبرنگار و عریضه نویس و قلم به دست رو آفریده. آخه کوکای مو دده ی عزیزم یی چه کاریه که هی میشینین نق به جون یی مسوول و او مسسول میزنین ؟!
یکی از شهروندان آبادانی ویدیویی را از چگونگی جمع آوری لجن در کنار یک مرکز بهداشتی درمانی در شهر آبادان در شبکه های اجتماعی منتشر نموده که وظیفه خود دانستیم جهت آگاهی و اطلاع شهرداری آبادان آن را منتشر نماییم. قطعا شهرداری برای این وضعیت پاسخی دارد ؛ هرچند پاسخگو نبودن شهرداری آبادان بر ما مسجل شده است.
همایون قنواتی در این باره گفت: در دو هفته آینده مناقصه چندین پروژه زیرساختی در حوزه فرهنگ و ارشاد در خوزستان برگزار میشود.
موضوع استخدام ۳۶ نفر در شهرداری آبادان و بکارگیری انان در حراست این شهرداری تبدیل به چالشی جدی برای این شهرداری شده است.شاید با ما هم عقیده باشید که نه شخص استاندار که اخیرا نامه ای به شهرداری آبادان زده و یادآور شده که استخدام در شهرداری آبادان ممنوع بوده و مراحل نهایی استخدام این ۳۶ نفر را متوقف کنید ؛ و نه هیچ کدام از سه نماینده ی فعلی که طی چند روز گذشته سعی بر لابی گری داشتند و از بهارستان تا اهواز را دیداری و تلفنی در حال وساطتت برای اخذ مجوز استخدام هستند ؛ نمی توانند اولا مانع و در ثانی تسهیل نمایند!
بازی با عبارات فرهنگی و کارکردهای عملیاتی این حوزه در شهرداری آبادان و به ادعای این شهرداری ؛ “معاونت فرهنگی و هنری شهرداری آبادان ” ؛ مدتی است باب شده و طی این مدت جز تفویض برخی اختیارات روابط عمومی شهرداری به این به اصطلاح معاونت ؛ اتفاق قابل ذکری رخ نداده است.
در نگاه اول تیتر ما تهاجمی است اما با اندکی عمیق تر نگریستن به آن در می یابیم که این تیتر در مقابل رعب و وحشتی که برخی غریبه ها در شهرمان آبادان بوجود آورده اند چندان هم تهاجمی نیست و در مقابل اعمال و رفتار جاه طلبانه ی آنان خیلی هم مهربانانه و سرشار از رافت و انسانیت مدرن است.
مسابقات جهانی کشتی فرنگی به درست یا به غلط قرار است در آذرماه به میزبانی شهرمان آبادان برگزار بشود و عجبا که دلواپسان بار دیگر آه از فغانشان برآمده و پیراهن عثمان علم کرده اند که ای یاران و همراهان از چه نشسته اید که دشمن در تهاجمی دیگر کانون گرم خانواده ی اصیل آبادانی ! که در ماتم توصیه شده ی ما باید به سر ببرد ؛ مورد هجوم قرار داده است.
یکی از اهالی ایستگاه ۸ کوی قدس مطلبی برای ما و نیز شهردار منتخب استان که دست بر قضا شهردار آبادان نیز می باشد ارسال نموده اند که جهت اطلاع رییس شورای شهر آبادان و شهرداری آبادان منعکس می نماییم . گرچه تا به امروز نه شورای شهر و نه شهرداری پاسخگوی مطالبات مردمی و ایضا اظهارات این پایگاه خبری نبوده اند ولی بنا به وظیفه ی ذاتی خود در تکریم خوانندگانمان که از در اعتماد به نیوزآبادان ؛ مطالبتاشان از مسوولان را با ما در میان می گذارند بی کم و کاست منتشر می نماییم.
رئیس شورای اسلامی شهر آبادان با اشاره به امضای توافقنامه میان این شورا با صداوسیمای مرکز آبادان، از برنامهریزی برای تولید برنامه متنوع «۱۰۰ سال در ۱۰۰ دقیقه» توسط صداوسیمای مرکز خبر داد.
حمید حنظلعیدانی با اشاره به نقش و اهمیت رسانهها در تنویر افکار عمومی اظهار کرد: حرکت رسانهها و در رأس آن صداوسیما در راستای سیاستهای نظام مقدس جمهوری اسلامی و منویات مقام معظم رهبری به عنوان یکی از شبکههای مناسب برای اطلاعرسانی و کمک در راستای تقویت موارد فرهنگی و به خصوص موارد مورد نظر مدیریت جامع شهری و کمک در زمینه تحقق اهداف شورا مدنظر است.
تصمیم گرفتیم با کسی صحبت کنیم که در تمام عمرش هم فوتبال هم سینما را به صورت موازی و حرفه ای دنبال کرده و هیچگاه یکی را برای دیگری کنار نگذاشته، جز مقاطعی کوتاه.به دفتر جهانگیر کوثری رفتیم و با او پیرامون سینما و فوتبال گپ زدیم و او هم از اول همه چیز را برایمان تعریف کرد؛ خاطراتی که از دل آن تلخی ها و شیرینی های بسیاری بیرون آمده است.
جهانگیر کوثری هم در سینما هم در ورزش به صورت حرفه ای جلو رفته، گرچه هیچگاه شرایط، آنطوری که او می خواسته نبوده اما راهش را ادامه داده و همچنان هم می دهد؛ اما گله های بسیاری به ویژه در حوزه ورزش دارد.
اول به فوتبال علاقمند شدید یا سینما؟
– فوتبال؛ به دلیل اینکه امکانات و پول نمی خواست، یک توپ چرمی که تا می شد درونش پارچه می ریختیم و توی زمین های خاکی آبادان پشت شیرخورشید، در خیابان احمد آباد، لین یک و هر جا که می شد در آن دوید، می زدیم زیرش. پس افتادم توی فوتبال. هشت، نه سال بیشتر نداشتم اما داستان سینما خیلی متفاوت است. منزل ما چسبیده بود به سینما «ایران» در آبادان و سینماهای آن زمان سقف نداشتند و برزنت می کشیدند روی سقف خود.
ما از پشت بام خانه مان راحت می رفتیم روی پشت بام سینما ایران و برزنت را هم پس می زدیم و به طور ایستاده فیلم های اکران شده را مجانی می دیدیم. اولین فیلمی که دیدیم «دریای عشق» نام داشت از کشور مصر که هم آواز داشت و هم رقص و بزن بزن. خیلی شبیه فیلم های فارسی خودمان بود که بعدها در سن نوجوانی در سینمای فارسی دیدم. سینما از همانجا در وجودم رشد کرد و زمانی که منزلمان عوض شد، هر طور بود به اتفاق برادرم جمشید که دو سال از من بزرگتر بود، سه ریال بلیت سینما را جور می کردیم و در سینما شیرین، رکس، کارون و … آبادان بهترین فیلم ها را می دیدیم.
آن زمان دوتا بچه را با یک بلیت روی یک صندلی می نشاندند. آبادان نقطه آغاز من در سینما بود. بعدها که ماموریت پدرم تمام شد و به تهران آمدیم، فیلم دیدن برایم جدی شد. در خیابان سلسبیل سینمایی بود به نام سینما خرم که شده بود پاتوق فیلم دیدن من. بعد کوچه ملی در لاله زار را یاد گرفتم و با یک بلیت دو فیلم در سینما مترو، نیوز، ملی، فردوسی و … می دیدم.