چند سال پیش طرحی در بین رجال سیاسی و با نفوذ آبادان مطرح شد که بر اساس آن تلاش می شد که برنامه ریزی هایی برای تبدیل منطقه جغرافیایی از آبادان تا حوالی سوسنگرد از یک سو و ازسویی دیگر تا هندیجان ؛ استانی به نام اروندان با مرکزیت شهر آبادان شکل بگیرد.اساس این تفکر از آنجا نشات گرفت که قاطبه ی مردم بر این عقیده بودند که پس از جنگ کاربازسازی آبادان ؛ درگیر نوعی زد و بست های درون استانی قرار گرفته که نتیجه ی آن اوضاع نامساعد امروزی تاسیسات زیربنایی و ظاهر زخم خورده ی شهری است که پس از گذشت دو دهه همچنان کژدار مریض اداره می شو و بیشتر شبیه محله ی بروبیاست تا خانه ای مستحکم و با دوام!مردم دلایل این عقیده را در تغییرات مدیریتی متعدد از فرماندار گرفته تا شهردار و مدیران نهادهای دولتی می دانند.
همگان می دانیم که مدیریت اثرگذار نیازمند زمان است تا در پرتوی آن شخص مدیر و مجموعه ی وی بتوانند طرح ها و برنامه های خود را محقق نمایند. طی چند سل گذشته مدیران اثرگذار نظیر فرماندار و شهردار مرتبا در حال تغییر بوده اند . مدیرانی که کمترین ارتباط را با مردم داشته اند. هر گاه بارقه هایی از امید در عملکرد مدیری به چشم خورده است دیری نپاییده که آن مدیر یا مدت ماموریتش در منطقه به پایان رسیده و یا دستان قدرتمند برخی موجبات حذف او شده اند!