پل پیروزی لنینگراد از بهمنشیر آبادان گذشت
نبرد لنینگراد را می خوانم. تابستان ۱۹۴۲ و هجوم قوای هیتلر نازی به حاشیه رودخانه ولگا برای تصرف شهری صنعتی که پیروزی در آن می توانست نتیجه جنگ جهانی دوم را به نفع آلمان تغییر دهد ؛ همانگونه که شکست نازی ها در تصرف لنینگراد در سوم فوریه ۱۹۴۳ موجب سرشکستگی و افول قدرت آهنین هیتلر شد.
لنینگراد ؛ تا بن به داندان مسلح در مقابل ماشین جنگی آلمان قرار گرفت و در خونین ترین نزاع جهانی ؛ گوی کشتار و بی رحمی را ربود و برای همیشه در تاریخ ماندگار شد.
در اواخر ماه اوت ۱۹۴۲، لشکر زرهی آلمان از جانب شمال شرق و همزمان ارتش ششم به فرماندهی فون پاولوس، به همراه تانکها و ۳۳۰٬۰۰۰ نفر از بهترین قوای ارتش آلمان، از سمت شرق به شهر حمله کردند، در ۲۳ اوت، (هواپیماهای لوفتوافه نیروی هوایی آلمان)، بارانی از بمب های آتشزا بر شهر فرو ریختند که بیشتر بناهای چوبی شهر را به خاکستر تبدیل نمود. گردان شصت و دوم شوروی به فرماندهی ژنرال واسیلی چویکوف، سرسختانه برای دفاع از شهر مقاومت کردند و در خیابانها و خانه به خانه با آلمانیها جنگیدند. شهر به جهنم سوزانی از دود و آتش تبدیل شد و در هر لحظه صدها گلوله توپ و خمپاره و بمب در گوشه و کنار آن منفجر میشد. بحرانیترین زمان برای روسها در اواسط ماه اکتبر بود که نیروهای آلمان، آنها را تا نزدیکی رود ولگا به عقب راندند. نیروهای شوروی با استفاده از کرجیها و قایق ها از طرف دیگر ساحل این رود، مهمات تهیه میکردند که این گذرگاهها در آن هنگام توسط نیروهای آلمان به رگبار بسته شدند. با این وجود آلمانها، بهخاطر تلفات زیاد، فرسودگی و فرارسیدن سرمای طاقتفرسا، از ادامه جنگ دلسرد شده بودند. علیرغم تضمین فرمانده لوفتوافه، هرمان گورینگ، هواپیماهای باربری قادر نبودند تا سیصد تُن مهماتی که آلمانها روزانه بهآن احتیاج داشتند، را به آنان برسانند و تانکهایشان در جنگ های پیوسته خیابانی کاری از پیش نمیبردند. نبرد استالینگراد به دلیل پافشاری طرفین برای پیروزی مبدل به پیکار خونینی شد که در آن آلمانها اجازه عقب نشینی نداشتند.
در نوزدهم ماه نوامبر، نیروهای شوروی با طرح ژنرال ژوکوف، یک ضد حمله گازانبری(دوجانبه) بزرگ را از دو سمت شمال و جنوب شهر علیه قوای آلمان، به اجرا گذاشتند و به زودی پاولوس و نیروهایش در محاصره قرار گرفتند. فون پاولوس که مهمات بسیار کمی برای مبارزه با شورویها داشت و خود را در معرض نابودی می دید، از هیتلر درخواست کرد تا با عقب نشینی ارتش ششم و ملحق شدن آنان به نیروهای اصلی در غرب موافقت کند اما هیتلر با جواب: «نه عقب نشینی کن و نه تسلیم شو.»، به آنها فرمان داد تا آخرین نفس بجنگند. پاولوس با سرپیچی از فرمان هیتلر، در ۳۱ ژانویه ۱۹۴۳ خود را تسلیم نمود. ۹۱٬۰۰۰ مرد یخزده و گرسنه آنچه بود که از ارتش زرهی عظیم چهارم و ششم آلمان باقی ماند که همگی به همراه ۲۴ ژنرال آلمانی به اسارت گرفتهشدند. ۲۵۰٬۰۰۰ جسد متعلق به آلمانها و رومانیاییها توسط نیروهای شوروی، در داخل و حومه شهر پیدا شد. کل تلفات نیروهای محور)آلمان، ایتالیا، رومانی و مجارستان( چیزی حدود ۸۰۰٬۰۰۰ نفر تخمین زده شدهاست. تاریخنگاران رسمی ارتش روسیه، برآورد میکنند که ۱٬۱۰۰٬۰۰۰ تن از سربازان شوروی برای دفاع از شهر جان باخته یا مجروح و مفقود شدهاند و رقم نیروهای مردمی و غیر نظامی کشتهشده در نبرد حدود ۴۰٬۰۰۰ نفر تخمین زده شده است. در نتیجه شکست در این نبرد، گارد آلمان در شرق کاملاً باز شد و این کشور ۳۰ درصد نیروهای خود را از دست داد و در سراشیبی اضمحلال قرار گرفت.
در نوامبر سال ۱۹۴۳ در کنفرانس تهران، وینستون چرچیل نخستوزیر بریتانیا، شمشیری ساخته شده در کشورش با نام «شمشیر لنینگراد » را به استالین اهدا نمود که بر تیغه آن این کلمات حک شده بود: «به شهروندان لنینگراد با قلب های پولادینشان، هدیهای از شاه جورج ششم، بهعنوان نشان تکریم مردم بریتانیا». ارتش سرخ با پیروزی در این نبرد، راه رسیدن به قدرت جهانی را برای شوروی هموار ساخت. موقعیت برتر شوروی، به مثابه طرف تعیین کننده در مذاکرات، در کنفرانس یالتا در فوریه ۱۹۴۵، ناشی از موقعیت آن در تناسب قوای نظامی جنگ جهانی بود.
این ها خلاصه ای بود از آنچه نبرد سرنوشت ساز در جنگ جهانی دوم لقب گرفت . بی شک نقش مردم و مدیریت مردمی لنینگراد در این پیروزی ؛ پررنگ می باشد.
سال هاست که از پایان جنگ ۸ ساله ی حکومت بعث عراق علیه ملت بزرگ و توانای ایران می گذرد. نبردی که از حیث طولانی بودن مرزهای درگیر یا همان جبهه های جنگ ؛ منحصر بفردترین نزاع در قرن حاضر می باشد . طولانی مدت بودن این مخاصمه هم از ویژگی های خاص آن می باشد.
جنگ عراق با ایران طولانیترین جنگ متعارف در قرن بیستم و دومین جنگ طولانی این قرن پس از جنگ ویتنام بود که نزدیک به هشت سال به طول انجامید. جنگ به صورت رسمی در ۲۲ سپتامبر ۱۹۸۰ (۳۱ شهریور ۱۳۵۹) آغاز شد. در این روز درگیریهای پراکنده مرزی دو کشور با یورش همزمان نیروی هوایی عراق به ده فرودگاه نظامی و غیرنظامی ایران و تهاجم نیروی زمینی این کشور در تمام مرزها به یک جنگ تمام عیار تبدیل شد.
از بعد نظامی؛عراق با استفاده از عنصر غافلگیری در ابتدای جنگ موفق شد بخشهایی از خاک ایران از جمله شهر خرمشهررا اشغال نماید.
در ابتدای جنگ نیروی هوایی و نیروی دریایی ایران بزرگتر بود و عراق نیز نیروی زمینی بزرگتری در اختیار داشت. اما در طول سالهای جنگ قدرت نظامی ایران از نظر تجهیزات کاهش و قدرت نظامی عراق افزایش یافت. در آغاز جنگ (سال ۱۹۸۰) ارتش عراق دارای ۴۴۳۰۰۰ نیروی انسانی بود و ایران ۳۹۰۰۰۰ ارتشی داشت. عراق ۲۷۵۰ تانک و ایران ۱۷۳۵ تانک داشت. عراق ۳۳۹ هواپیمای نظامی و ایران ۴۴۷ هواپیما داشتند،هشت سال بعد (سال ۱۹۸۸) عراق دارای یک میلیون نفر نیروی انسانی بود و ایران ششصد هزار نفر در اختیار داشت. عراق ۴۰۰۰ تانک در مقابل ۱۰۰۰ تانک ایران داشت. عراق ۶۰۰ هواپیما و ایران تنها ۵۰ هواپیمای جنگنده قابل پرواز داشت. در پایان جنگ (سال ۱۹۸۸(نیروی هوایی عراق با ۶۰۰ هواپیمای جنگنده از انواع میگ۲۹، سوخو۲۴ و داسو میراژ اف۱، به ششمین نیروی هوایی عظیم جهان تبدیل شد.
نوع تجهیزات | ایران پیش از جنگ | ایران پس از جنگ | عراق پیش از جنگ | عراق پس از جنگ |
افراد نظامی | ۳۹۰٬۰۰۰ نفر | ۶۰۰٬۰۰۰ نفر | ۴۴۳٬۰۰۰ نفر | ۱٬۰۰۰٬۰۰۰ نفر |
تانک | ۱۷۳۵ دستگاه | ۱۰۰۰ دستگاه | ۲۷۵۰ دستگاه | ۴۰۰۰ دستگاه |
هواپیمای جنگی | ۴۴۷ فروند | ۵۰ فروند | ۳۳۹ فروند | ۶۰۰ فروند |
هلیکوپتر | ۷۴۴ فروند | ۳۹۰ فروند | ۲۶۰ فروند | ۳۸۰ فروند |
در جنگ ۴۸ هزار ارتشی، ۸۵ هزار بسیجی، بیش از ۳۳ هزار دانش آموز، بیش از سه هزار و ۵۰۰ دانشجو، سه هزار و ۳۱۷ روحانی، ۸۸ مسیحی، ۱۸ کلیمی و ۹ زرتشتی شهید شدند. علاوه بر این ۲ هزار تبعه غیر ایرانی نیز در جنگ هشت ساله شهید شدند که همراه با نیروهای ایرانی میجنگیدند.
در نخستین روزهای حمله ارتش عراق به خاک ایران، حدود سی هزارکیلومتر مربع از خاک ایران به اشغال ارتش عراق درآمد. طی دو روز نخست حمله، نیروهای عراقی به هیچ یگان نظامی ایرانی که در حد تیپ باشد، برنخوردند. در واقع آنزمان ایران فقط دو لشکر از نیروهای مسلح و دو لشکر موتوریزه پیاده نظام در غرب کشور داشت که آنها هم همگی از مرزها فاصله گرفته بودند. در این روزها، واحدهای گوناگون نیروی زمینی ایران به دلیل از هم پاشیدگی با تأخیر توانستند خود را به جبهه جنوب برسانند. نیروی زمینی ارتش توان مقابله پایاپای را با عراق نداشت.
نیروی زمینی عراق از سه جبهه و در هر جبهه با یک سپاه یورش زمینی خود را آغاز کرد. سپاه اول از جبهه شمالی حدود ۲۵ کیلومتر در اطراف قصر شیرین پیشروی کرد و سپاه دوم از جبهه میانی و در اطراف مهران، هردو پس از برخورد به مناطق کوهستانی متوقف شدند. این حملات برای پشتیبانی از حمله اصلی در خوزستان انجام شد. صدام تصور میکرد که مورد استقبال مردم خوزستان که بخشی از آنان عرب یا عربزبان بودند قرار خواهد گرفت.
هدف اولیه بخش جنوبی ارتش عراق، تصرف برقآسای شهر مرزی خرمشهر و پس ازآن آبادان، اهواز، دزفول و سوسنگرد بود. عراق کسب این هدف را یک پیروزی استراتژیک برای خود تلقی میکرد؛ ولی سه ستون زرهی عراقی که برای تصرف خرمشهر اعزام شده بودند با مقاومت ناهماهنگ و خودجوش مردم این شهر مواجه شدند و در کمین حدود ۳۰۰۰ غیرنظامیای افتادند که سلاحهای ناچیزی همچون تفنگ ام۱ گاراند، نارنجک و کوکتل مولوتوف در مقابل تجاوز ارتش عراق مقاومت میکردند. بیشتر نیروهای مقاومت خرمشهر با وجود آموزش نظامی ناچیز انگیزه بسیار زیادی برای جنگیدن داشتند. این نیروها موفق شدند جلوی پیشروی سریع ارتش عراق را بگیرند و عراق در همان مرحله اول جنگ، در رسیدن به اهداف خود ناکام ماند و درگیر یک نبرد خانه به خانه در کوچههای خرمشهر شد. تصرف خرمشهر ۱۵ روز به طول انجامید و در درگیریها عراقیها ۵۰۰۰ کشته دادند و پس از آن نیز عراق به مدت سه هفته درگیر نبردهای خیابانی در این شهر بود.
پس از تصرف خرمشهر، ارتش عراق موفق شد در اواخر آبان شهر آبادان را بهطور کامل محاصره کند. عراقیها که بر حمایت عربهای خوزستان از ارتش خود در خوزستان حساب کرده بودند، بازهم ناکام ماندند. حملات پیاپی عراق برای تصرف شهرهای سوسنگرد و اهواز عقیم ماند و ارتش عراق شانس غافلگیری را بهخاطر مقاومت یک گروه کوچک مردمی از دست داد . نقشه اولیه صدام، یک پیروزی سریع در حداکثر چند هفته بود. بسیاری هرگز پیشبینی شکست عراق در دستیابی به این اهداف و آغاز یک جنگ فرسایشی طولانی را نمیکردند.
در ابتدای تابستان ۱۳۶۰ با عزل ابوالحسن بنیصدر اختلافات سیاسی در تهران، فروکش کرد و در زمینه جنگ در تهران تمرکز تصمیمگیری به وجود آمد. از طرفی اختلافات میان ارتش و سپاه نیز تا حدودی کنار گذاشته شد و این دو نیرو آماده همکاری و انجام عملیات مشترک شدند. همزمان فرماندهی کل عملیات نظامی در جبههها به ولیالله فلاحی از امیران باتجربه ارتش سپرده شد. در کنار این مسئله کسب تجربه توسط فرماندهان جوان سپاه، موجب بهبود توان تاکتیکی، برنامه ریزی صحیح و اطلاعات و امنیت بهتر عملیات شد. پیروزیهای ایران از این دوره آغاز شد.
در شهریور ۱۳۶۰ خبرنگاران غربی که برای نخستینبار از سوی ایران اجازه یافته بودند از جبهههای جنگ بازدید کنند، در گزارشهای خود از شور و امید به زندگی در نیروهای ایرانی خبر دادند. در طی یک عملیات سه روزه ایران موفق شد شهر آبادان را پس از حدود یک سال از محاصره خارج کند. این پیروزی آنچنان غیر منتظره بود که برخی گمان میکردند نظامیان عراقی در این جبهه علیه صدام کودتا کردهاند.
عملیات کوی ذوالفقاری
این عملیات در تاریخ ۹ مهر ۱۳۵۹ با هدف عقب راندن ارتش عراق از جزیره آبادان آغاز شد.اولین شکست دشمن در تاریخ ۹ آبان ماه ۵۹ در عملیات کوی ذوالفقاری در جبهه آبادان رقم خورد. در این عملیات بیش از ۷۰۰ نفر از نیروهای عراقی کشته شدند و ۵۰۰ نفر دیگر به اسارت رزمندگان اسلام درآمدند.
یکی از اصلیترین عملیاتهای رزمندگان اسلام در جنگ تحمیلی عملیات کوی ذوالفقاری بود که با کمک تعداد انگشت شماری از نیروهای مردمی یک حماسه بزرگ در تاریخ دفاع مقدس ایران اسلامی ثبت شد. رزمندگان و نیروهای مردمی که در شهرستان آبادان ساکن بودند با جانفشانی و فداکاری اقتدار و عظمت را برای جمهوری اسلامی ایران رقم زدند.
اگر دشمن در این عملیات پیروز شده و آبادان را تصرف میکرد به شمال خلیج فارس و خور موسی که یکی از مهمترین خورهای دنیا است دست پیدا کرده و آبادان توسط نیروهای بعثی اشغال میشد.
عملیات کوی ذوالفقاری و عقب راندن دشمن از جزیره آبادان
در پی آگاهی از عبور دشمن از بهمنشیر ، تعدادی از رزمندگان بسیجی، سپاهی و ارتشی مستقر در آبادان به منطقه ذوالفقاری آمده و به سه گروه ۱۲ ، ۱۳ نفری تقسیم شدند. دو گروه از وسط و یک گروه هم به سمت چپ (از حاشیه بهمنشیر) رفتند تا عراقی ها را دور زده و به پل دست یابند.
درگیری شروع شد. نیروهای دیگری نیز از بسیج و مساجد آبادان به جمع دیگر مدافعان پیوستند. بعضی از آنها اسلحه نداشتند و هنگامی که رزمنده ای شهید یا زخمی میشد، با اسلحه او می جنگیدند.
رزمندگان ، مهاجمان را که تا جاده خسروآباد پیش آمده بودند ، به داخل نخلستان عقب راندند. نیروهای محور چپ به نزدیک پلی که عراقی ها نصب کرده بودند رسیدند و با انهدام تجهیزات در حال عبور از آن ، پل را مسدود و عقبه دشمن را قطع کردند. عراقی ها با مشاهده این وضع نا امیدانه به مقاومت های پراکنده دست زدند ، عده ای هم تسلیم شدند و یا به قصد فرارخود را به بهمنشیر انداختند.
به این ترتیب عملیات متوقف کردن پیشروی مهاجمان و عقب راندن آنها تا ساعت ۱ بامداد ۱۰/۸/۱۳۵۹ با موفقیت کامل به پایان رسید.
در این عملیات تعدادی از مدافعان آبادان شهید شدند. از قوای دشمن نیز حدود ۲۰۰ نفر کشته و ۲۹ تن اسیر شدند و ۳ تانک آنها منهدم گردید.عملیات موفق کوی ذوالفقاری در حالی که عراق را از دسترسی به جزیره آبادان مایوس کرد ، به مدافعان آبادان اعتماد به نفس داد و آنها باور کردند که می توان حتی با کمترین تجهیزات و سلاح انفرادی با دشمن متجاوز به نبرد پرداخت و او را عقب راند. پس از این عملیات عراقی ها تا جاده قفاص عقب نشینی کردند و این جاده خط پدافندی آنها در شمال بهمنشیر شد. حدود ده روز بعد عده ای از رزمندگان سپاهی و بسیجی با عبور از بهمنشیر به عراقی ها حمله کردند و ضمن انهدام بخشی از نیروهای دشمن مستقر در کنار جاده قفاص ، ۱۳۰ تن از آنها را به اسارت درآوردند. این حمله باعث شد تا عراقی ها تا میدان تیر آبادان عقب نشینی کنند.
شهید دریاقلی سورانی و عملیات کوی ذوالفقاری
اگرچه دویدن ۴۰ کیلومتری سرباز یونانی از ماراتن تا آتن افسانه و دروغ است اما رکاب زدن ۹ کیلومتری دریاقلی سورانی از کوی ذوالفقاری تا مقر سپاه آبادان در پاییز سال ۵۹ در تاریخ ثبت شده است .
دریاقلی سورانی در بین ماشین های اوراقی در حاشیه آبادان نشسته بود که دید بعثیها بی سر و صدا نخل های کوی ذوالفقاری را قطع کرده اند و بعد از پل زدن روی بهمنشیر به طرف جاده خسروآباد دارند میروند تا محاصره آبادان را تکمیل کنند.
دریاقلی فرمان دوچرخهاش را گرفت و تا مقر سپاه رکاب زد. بعد با هیجان سر حسن بنادری، فرمانده سپاه آبادان داد کشید که: از کوی ذوالقاری آمدند…
بچهها به سرعت به سمت بعثیها میروند و نتیجه آن میشود که صبح عراقیها بجای جاده خسروآباد بر می گردند پشت بهمنشیر. دریاقلی به همراه مردم آبادان در «عملیات کوی ذوالفقاری» شرکت کرد و در حالی که این گروه سلاح و ادوات چندانی در دست نداشتند به جنگ با دشمن رفتند و توانستند نفوذ دشمن به آبادان را ناکام بگذارند. در جریان همین نبرد دریاقلی جراحت سختی پیدا کرد و در جریان انتقال به پشت جبهه به شهادت رسید.
جنگ به شهرها سرایت کرد
گستردگی حمله عراق به خاک ایران عزیزمان در ۳۱ شهریور ۱۳۵۹ و افلگیری نیروهای مسلح جمهوری اسلامی ایران موجب شد تا طی چند روز ابتدایی حمله بیش از سی هزار کیلومتر مربع از خاک ایران به اشغال نیروهای عراقی درآید.
پیشرفت سریع و آسان ماشین جنگی صدام حسین ؛ چنان بود که در پیش بینی ها آمده بود اما خیلی زود تمام خوش خیالی های روی کاغذ رنگ باخت و عنصر دفاع مردمی که در جنگ های کلاسیک به حساب نمی آیند مانعی جدی برای کشورگشایی صدام حسین تکریتی شد.
با ورود مردم و سنگرسازی آنان در شهرهای مرزی ؛ این پیام به صدام مخابره شد که پیشرفت سریع با مانع روبرو شده است و لازم است تدبیری اندیشیده بشود. از این روی ارتش بعث عراق دستور بمباران و گلوله باران شهرهای مرزی را در دستور کار قرار داد تا شاید مدافعان شهرهای مرزی ؛ ترک سنگر کنند و فرار را بر قرار ترجیح بدهند.
در جنوب غرب ؛ شهرهای آبادان و خرمشهر در صفری ترین نقطه مرزی قرار داشتند ؛ از این روی ؛ در اولین ساعات تهاجم عراق آماج حملات زمینی و هوایی قرار گرفتند.خرمشهر از سوی شلمچه مورد هجوم نیروی زمینی ارتش عراق واقع شد و آبادان ….. و اما آبادان.
آبادان با برخورداری از بزرگ ترین پالایشگاه خاورمیانه و قلب اقتصادی و درآمدزایی ایران ؛ بیشترین تخریب با توپخانه و حملات هوایی را متحمل شد. عراقی ها با منهدم کردن تاسیسات نفتی این شهر ؛ تا مدت ها خورشید تابان را از آسمان شهر دزدیدند تا شهر از بالا و پایین غرق در سیاهی و ماتم بشود.تاسیسات دریایی و بندری ؛ پتروشیمی ؛ برق و آب یک به یک منهدم شدند تا جایی که شهراز طپش افتاد. با این وجود مردان و زنان غیور این شهر ؛ تسلیم نشدند و در همایشی پر افتخار به دفاع شهری مبادرت نمودند.
حماسه ی مدافعان خرمشهر
خرمشهر پیش از آغاز تهاجم وحشیانه دشمن مورد تعرض قرار داشت و گزارش های محمد جهان آرا به مقامات ارشد کشور بی فایده بود.هنگامی که یورش همه جانبه ی عراق با هدف فتح خرمشهر اتفاق افتاد مردان و زنان خرمشهری در نبردی ناعادلانه با دستانی خالی تا پای جهان در قتلگاه شهر جنگیدند.یگان تکاوران پایگاه دریایی خرمشهر به همراه نیروهای سپاهی و مردمی شهر چنان گزندی بر ارتش تا بن به ندان مسلح عراق وارد آورد که بیش از یک ماه فتح خرمشهر را به تاخیر انداخت . فرصتی طلایی که نیروهای نظامی بتوانند وارد عمل بشوند و شهر را نجات بدهند اما خیانت های آشکار بنی صدر ملعون مانع از آن شد و خون مدافعان شجاع خرمشهری کف خیابان ها و کوچه های شهر را رنگین کرد.
حماسه سازان و مدافعین آبادان بیشترین استفاده را از همقطاران خرمشهری خود بردند و توانستند با سازماندهی خود ؛ سنگرهای دفاعی بیشتری در مقابل تهاجم عراقی ها به شهر آبادان مهیا نمایند و اگر آبادان سقوط نکرد قطعا مدیون جانفشانی های خرمشهری هاست.
آبادان و حماسه نهم آبان ۱۳۵۹
دشمن از نبود نیروی نظامی در اطراف آبادان و در حاشیه بهمنشیر نهایت استفاده را برد و در شبیخونی مجهز به یگان های زرهی خود با ایجاد پل توانستند حلقه محاصره آبادان را تا حدود زیادی کامل کنند.یگان های زرهی عراق در تاریکی شب نهم آبان ۱۳۵۹ با ورود به منطقه ذوالفقاری ؛ پیروزی نهایی را در یک قدمی خود می دیدند و تنها کافی بود یک نفر؛ آری تنها یک نفر از غیب برسد و نقشه شوم آنان را به مدافعان جان برکف شهر خبر دهد که به لطف و مدد الهی ؛ ناجی آبادان ؛ دریاقلی سورانی ؛ او که گاراژدار خودروهای اوراقی بود متوجه تحرکات دشمن می شود و حماسه ساز می شود.
شبانگاهان با دوچرخه ی کهنه ی خود و در حالی که دختر کوچکش را در همان محل کارش به خدا می سپارد ؛ رکاب زنان خود را به سپاه آبادان می رساند و سفیر جنگ می شود.
آبادان در روز ۹ آبان ۱۳۵۹ چنان غرشی می کند که یگان های زرهی عراق با بجا گذاشتن تعدادی کشته و زخمی و اسیر و تعدادی ابزار جنگی پا به فرار می گذارند.
حسن بنادری که آن روزها فرماندهی مدافعان شهر را بر عهده داشت می گوید بعدها یکی از فرماندهان عراقی در مرور خاطراتش گفته بود که گمان میکردیم ایرانی ها در شهر آبادان پیشرفته ترین سلاح ها و زبده ترین نیروهای رزمی خود را پنهان کرده بودند و برای همین دیگر به فکر حمله به آبادان از طریق ذوالفقاری نیافتادیم!
آری نهم آبان را باید روز پیروزی بزرگ آبادان نام نهاد. روزی که صف شکنان ارتش توحید با تکیه بر ایمان لایزال الهی و تاسی به ارزش های والای انقلاب خمینی کبیر ؛ درسی فراموش ناشدنی به استکبار دادند تا هرگز خیال باطل در سر نپرورانند .
نهم آبادان ۵۹ را باید در تقویم ملی به نام آبادان و روز حماسه ی مردمی نامگذاری کرد چرا که اگر مردم نبودند تا با چوب و چماق و برنو و ام یک در مقابل بعثیان قرار نمی گرفتند شاید سرنوشت جنگ بگونه ای دیگر رقم می خورد.
مهرداد معماری
پایگاه خبری و اندیشه اروندپرس
- ۹۴/۰۶/۲۷