ژورنالیست؛خبرنگار و آن چهارده نماینده !
قلم زدن در حوزه خبر علاوه بر دانایی ؛ نیازمند پشت گرمی هم هست آن هم در این وادی که سیاست زدگی از سر و کول تک تک مردم می بارد.
سیاست زدگی در شهرهایی که ناعدالتی در توزیع امکانات ملی گریبانگیرشان هست بیداد می کند.آبادان امروز ما شباهت فراوانی به آبادان سال های دهه ۴۰ دارد. در آن ایام هر کس کارت شناسایی کمپانی نفت آبادان داشت سعادتمند بود و الباقی مردم شهر حکم خدمات چی اهالی کمپانی را داشتند.
کمپانی در آن سال ها و نیز در دهه ی بعد آن خدماتی نیز به شهر می داد مثلا نفت سیاه رایگان برای تامین سوخت نانوایی ها و دست و دلبازی در توزیع رایگان سموم دفع حشرات موزی و از این دست.
پیس از انقلاب کمپانی نیز دچار تحول شد و خدمات رایگانش را به شهر قطع کرد و بالاخره هم معلوم نشد که انقلاب باعث آن شد یا بروز جنگ تحمیلی در ۳۱ شهریور ۵۹٫
نوشتن درباره آن بازه زمانی را قلم می گیرم و می پردازم و در ابتدا نمایندگان ادوار آبادان را بشناسیم:
دوره اول : محمد رشیدیان – محمد نصراللهی – سید محمد کیاوش
دوره دوم : محمد رشیدیان – محمد امین عفری (طرفی) – سید محمد کیاوش
دوره سوم : محمد سعید انصاری – محمد رشیدیان – عبدالحسن مقتدایی
دوره چهارم : محمد سعید انصاری – سید یونس موسوی – عبدالحسن مقتدایی
دوره پنجم : عبدالله کعبی – عبدالزهرا حریزاوی – ایرج صفاتی
دوره ششم : عبدالله کعبی – محمد رشیدیان – احمد میدری
دوره هفتم : محمد سعید انصاری – جواد سعدون زاده – عبدالله کعبی
دوره هشتم : سید حسین دهدشتی – سید علی موسوی جرف – عبدالله کعبی
دوره نهم : محمد سعید انصاری – سید حسین دهدشتی – جواد سعدون زاده
این چهارده نفر ؛ نمایندگان ۹ دوره مجلس از حوزه انتخابیه آبادان و اروندکنار و چوئبده بوده اند.نمایندگان دوره نخست مجلس شورای اسلامی در ۲۴ اسفند ۱۳۵۸ انتخاب شدند و در ۷ خرداد ۱۳۵۹ اولین جلسه رسمی خود را در مجلس شورای اسلامی آغاز کردند.
نقد و برررسی و به چالش کشیدن مجموع فعالیت ها ؛ دیدگاه ها و سیره نمایندگان در اولین دوره مجلس از آن جهت مورد نظر و پر اهمیت است که در آن زمان حوزه انتخابیه آن سه نماینده تبدیل به میدان جنگ نظامی شده بود و بیش از ۶۰۰ هزار آواره با خود به ارمغان آورده بود.نمایندگان دوره اول وظیفه سخت و پر مشقتی داشتند چرا که مجبور بودند برای پیگیری امور موکلان خود به شهرهای مختلفی سرکشی کنند و با مسوولان زیادی در استان های مختلف به جلسه و رایزنی بنشینند.
نمایندگان دوره دوم نیز کاری مشابه همکاران دور اول خود داشتند .دور سومی ها دیگر اواره نبودند اما با چالش بزرگی به نام بازسازی دوباره منطقه پس از چنگ روبرو بودند.
اهمیت توان و قدرت چانه زنی نمایندگان دوره سوم آن قدر مهم است که تاثیر مجموع حرکت ها و تصمیم گیری ها و جهت دهی های آنان و البته باز کردن پای مسوولان و مدیران غیر بومی به شهر را باید در کف مدیریت و وکالت آقایانمحمد سعید انصاری – محمد رشیدیان – عبدالحسن مقتدایی دانست و جستجو کرد.
سازندگی آبادان در سال های پس از جنگ از ۱۳۶۸ آغاز شد.استان هایی بعنوان معین انتخاب شدند تا هر کدام بخشی از شهر آبادان و بخش های چوئبده و اروندکنار را بازسازی کنند.روند کند بازسازی ؛ نارضایتی عمومی مردم و از همه دردناک تر فساد حاکم بر بدنه ی مدیریتی بازسازی موجب شد در اردیبهشت ۱۳۷۳ از سوی بازپرس شعبه ی اول دادسرای عمومی آبادان حکم دستگیری سرپرست اسبق ستاد بازسازی آبادان صادر بشود. بازپرس مربوطه اعلام کرد:” قبل از این نیز پیمانکارانی که متهم به تبانی و سوء استفاده بوده اند دستگیر شده اند…”.در سال های بازسازی مردم شهر به کرات از نمایندگان خود آقایان محمد سعید انصاری – سید یونس موسوی – عبدالحسن مقتدایی می خواستند که به اوضاع نابسامان شهر که فاقد آب و برق پایدار و با کیفیت و نیز اختلال شدید در خطوط مخابراتی و خرابی گسترده سیستم دفع فاضلاب بود رسیدگی نمایند.
دهه هفتاد را برای آبادان و مردمش می توان به تلخ ترین دوره نامگذاری کرد چون به شهادت اخبار منتشر شده در نشریات آن سال ها علاوه بر سوء مدیریت های حاکم بر روند بازسازی ؛ شاهد اوج گرفتن بیکاری در نتیجه ی بازگشت خانواده ها به شهر بودیم.به نمونه هایی از نوشتار روزنامه های آن سال ها اشاره می کنیم.
«یکی از شهروندان جوان آبادان می گوید:” کارشناسان و مسئولان می گویند جوانان و نوجوانان خصوصا در مناطق مرزنشین برای جلوگیری از تهاجم فرهنگی دشمن، نباید تلویزیون های بیگانه را تماشا کنند. اما از سوی دیگر به همین جوان ها نمی گویند، برای پر کردن اوقات فراغتشان در جایی که امکانات بسیار کم و ناچیز است چه باید بکنند؟ آنها از اغفال جوانان می ترسند. من معتقدم یک جوان و یا نوجوان زمانی اغفال می شود که نداند، ماهیت وجودی او چیست و نقش او در بین افراد جامعه چیست؟ از زمان امضای قرارداد آتش بس ایران و عراق کرارا شنیده ایم که در راه بازسازی و پیشرفت شهر تلاش می شود. ولی در مجموع، کار قابل لمس و ادراکی از سوی هیچ شخص یا گروهی ندیده ام، چه رسد به آنکه بخواهند برای جوان ها و نو جوان ها کاری بکنند.”( روزنامه ی ایران،سال ششم،شماره ی ۱۵۷۳ ،۳۰ تیرماه ۱۳۷۹ ، صفحه ی ۱۱ ، “آبادان تابستان و جوانان زیر آفتاب”.)».
یکی از نماینده های مردم آبادان در مجلس شورای اسلامی در سال ۱۳۷۲ روند بازسازی مناطق جنگ زده را کند خوانده و خواستار افزایش اعتبار و بودجه برای بازسازی این مناطق شده است. از جمله موارد انتقادی که توسط وی سیزده سال پیش اعلام شد چنین است:
“… استان خوزستان به ویژه آبادان از مرکز نخلستان های کشور به شمار می آید و در خرمشهر و آبادان رقمی قریب به ۶۰ میلیون اصله نخل وجود داشته که نزدیک به ۵/۲ میلیون از آنها بر اثر جنگ، آب بیش از حد و یا بی آبی از بین رفته اند…، ضرورت لایروبی رودخانه ی بهمنشیر و اروند رود مورد تأکید است. در بهمنشیر لایروبی در حال انجام شدن است. اما در اروند رود به علت مسائل سیاسی متأسفانه هنوز قدمی در این راه برداشته نشده است…”( سلام، سال سوم،شماره۷۴۵ ، ۲۳ آذر۱۳۷۲ ،ص ۲،”به رغم کارهای مثبت ستادهای بازسازی،روند نوسازی درمناطق جنگ زده کنداست.”)
سال های ریاست جمهوری اکبر هاشمی رفسنجانی ( ۱۲ مرداد ۱۳۶۸ تا ۱۲ مرداد ۱۳۷۶) دقیقا همان سال هایی است که بازسازی آبادان در آن رقم خورد که به شمه ای از سوء مدیریت و فساد اداری جاکم بر دپارتمان بازسازی آبادان اشاره شد.
دادن وعده های رنگارنگ و کوچک و بزرگ از احیای نخلستان ها تا لایروبی بهمنشیر و اروند ایرانی تا ایجاد شغل برای آبادانی ها در پالایشگاه و شهرک صنعتی و تاسیسات بندری گرفته تا توجه به رفع مشکلات آب بی کیفیت و غیر قابل شرب و برق ناپایدار و ایجاد تفرجگاه های متعدد از جمله جزیره شادمانی و … همه و همه نمره های منفی بود که در کارنامه ی دولت وقت و ایضا نمایندگان آن سال ها قید شده است که به نام نمایندگان دخیل بر این اوضاع که پیش تر نام بردیم ؛ آقایان عبدالله کعبی و عبدالزهرا حریزاوی را نیز باید اضافه کرد. در آن سال ها بود که دولت هاشمی رفسنجانی در اقدامی متکبرانه و مغرورانه پرونده بازسازی را مختومه اعلام کرد تا به زعم خود مدالی درخشان بشود بر سینه ی خود.
با آمدن دولت محمد خاتمی و باز شدن فضای نقد در نشریات و تنفس نسبتا آزاد فضای ژورنالیستی ؛ تداوم بازسازی و بعبارتی گشودن دوباره ی پرونده بازسازی کلید خورد.آقایان محمد رشیدیان و احمد میدری بعنوان دو نماینده طرفدار دولت اصلاحات به خانه ملت رفتند تا به همراه عبدالله کعبی دیگر نماینده آبادان که بعدها خود را اصلاح طلب معرفی کرد ؛ برای آبادان همچنان غرق در مشکلات عدیده کاری بکنند.
تداوم شعارزدگی از سویی و ورود برخی فعالان فرهنگی و اجتماعی آبادان در نتیجه باز شدن فضای امید و نشاط در دولت های خاتمی باعث روشنگری هایی در بین جوانان بویژه دانشگاهیان شد که نتیجه ی آن رشد و بالندگی جامعه ی خسته و نگران آبادان گردید.انتخابات بعدی مجلس شورای اسلامی در اول اسفند ۱۳۸۲ برگزار و آقایان محمد سعید انصاری ؛ جواد سعدون زاده و عبدالله کعبی از حوزه انتخابیه آبادان به مجلسی پاگذاشتند که تقابل با دولت اصلاحات را در راس امور خود می دانست.
آبادان از ۱۳۶۸ که کار بازسازی در آن آغاز شد تا همین امروز (شهریور ۱۳۹۳) مشکلات ریز و درشتی دارد.از مجموع ۱۳ نماینده ای که طی این سال ها بار سنگین وکالت مردم را بر دوش داشتند دو سه نفری هم هستند که نه به حساب می امدند و نه به حساب می آیند و جسارتا باید گفت انتخاب آنان از سوی رای دهندگان بوده است و نه ساکنان آبادان!
با گسترش رسانه های مکتوب در آبادان و درک تاثیرگزار بودن این رسانه ها از سوی نمایندگان شهر بویژه از مجلس هفتم به این سو ؛ کم کم کاندیداهای سنتی و طایفه ای آبادان با تغییر رویکرد رفتاری و منشی ؛ تلاش کردند تا به مراکز شلوغ تر نظیر دانشگاه ها و پالایشگاه نفوذ کنند تا در انتخابات بعدی رای بیشتری جمع کنند. عملکرد نمایندگان دوره هفتم یعنی آقایان محمد سعید انصاری ؛ جواد سعدون زاده و عبدالله کعبی از این منظر کاملا شبیه به هم بود و متاسفانه این حرکت آقایان نقطه ی عطفی بر سیاست زده نمودن فضای خدمات رسانی به مردم را منجر شد تا چایی که یکی از نمایندگان نام برده ؛ سیاهه ای از اسامی مدیران و معاونان مدارس ابتدایی ؛ راهنمایی و دبیرستانی آبادان تهیه و تنظیم کرد و در اختیار اداره آموزش و پرورش آبادان قرار داد تا عملا بزرگ ترین شانس را برای انتخاب مجدد در مجلس هشتم داشته باشد.
تلاش گروهی اکثر نمایندگان ادوار آبادان برای انتقال به وزارت نفت نیز از نکات قابل بررسی است.قطعا هدف از این انتقال ؛ استفاده طولانی مدت تر از خدمات پالایشگاه از سوی خانواده نماینده و نیز حقوق ماهیانه بالاتر بوده که همین یک قلم برای نمره دادن به اینگونه نماینده ها کفایت می کند.
انتخابات مجلس هشتم نیز برگزار شد و در نهایت آقایان سید حسین دهدشتی ؛ سید علی موسوی جرف و عبدالله کعبی به مجلس راه پیدا کردند. مجلس هشتم پر سر و صدا بود اما بی رمق ! تجربه مجلس هفتم و حضور کمرنگ نمایندگان حامی دولت در مجلس و نیز تجربه شکست حضور مستقل دولتیها در انتخابات شورای شهر سوم تحت عنوان رایحه خوش خدمت سبب شد تا این بار دولت ترجیح دهد با تشکیل جبهه متحد اصولگرایان و در ازای دریافت سهمی قابل توجه، با اصولگرایان وحدت کند تا لااقل حضور برخی چهرههای دولتی در مجلس هشتم تضمین شود. دولت حتی به این حد هم راضی نشد و تلاش کرد تا در انتخاب رئیس مجلس نیز حضوری پررنگ داشته باشد و کاندیدای مورد علاقه خود را بر صدر مجلس بنشاند که موفق هم شد.
نمایندگان این دوره مردم آبادان در مجلس ؛ صرف نظر از توانایی یا عدم آن در انتقال هوشمندانه مشکلات و معضلات را باید بد شانس ترین نماینده ها دانست چرا که مجلس هشتم ؛ آن قدر خود را درگیر مسائل سیاسی و حوادث خارق العاده ی دولت احمدی نژاد کرده بود که پرداختن به مشکلات شهرستان ها محلی از اعراب نداشت .
جایگاه نمایندگان دوره هشتم آبادان در خود شهر نیز مستحکم نبود. عدم همگرایی فعال در بین سه نماینده بویژه موسوی جرف با دو تن دیگر و تفکر آقابالاسری عبدالله کعبی بخاطر نمایندگی در چهار دوره و تازه وارد بودن دهدشتی موجب شد تا در سال های ۱۳۸۷ تا ۱۳۹۱ عملا آبادان فراموش شده و عقب نگه داشته شده در بی رونقی آشکار علیرغم اعلام منطقه آزاد اروند دست و پا بزند. تغییرات پی در پی در مدیریت کلان شهری و منطقه آزاد اروند و بازار داغ توهین و ترور شخصیت از سوی عده ای معلوم الحال و قدرت گرفتن آن ها که گاه با تعیین تکلیف برای مراکز تصمیم گیرنده نیز همراه شد ؛ مجموعا شهر و مردمش را دچار نا امیدی کرد تا جایی که در این برهه شاهد شدت گرفتن مهاجرت معکوس بودیم و جمعیت شهر بار دیگر روند کاهشی به خود گرفت. در همین سال ها بود که جامعه آبادان شاهد رشد بی سابقه ی طلاق و دزدی و جنایت شد.
دستگیری قاتل دوچرخه سوار با قتل بیش از ۱۶ نفر ؛ قتل وکیل آبادانی در ملا عام و به شیوه ی فیلم های گانگستری در دل بازار؛ از جمله ی نابسامانی های اجتماعی در این سال ها بود.
نمایندگان آبادان در مجلس نهم نیز مشخص شدند که آقایان محمد سعید انصاری ؛ سید حسین دهدشتی و جواد سعدون زاده بودند و البته هنوز هم هستند.
آبادان سال ۱۳۹۳ با آبادان ۱۳۶۸ از منظر برخورداری از زیرساخت های ضروری برای شهر نشینان شباهت هایی با هم دارند که فهرست وار مورد بررسی قرار می دهیم.
۱-بی کیفیتی آب لوله کشی شهر که با گذشت قریب به ربع قرن از بازگشت مردم همچنان بعنوان اصلی ترین معضل خودنمایی می کند.
۲-زیرساخت های ارتباطی شهر نظیر تلفن های ثابت که به دلیل ضعف مفرط مدیریتی از نظر سیم بانی در بدترین شکل و زننده ترین وضعیت قرار دارد.به این مورد باید کیفیت پایین و نرخ بالای خدمات اینترنتی و نیز وجود نقاط کور تلفن های همراه نیز اشاره کرد.
۳-بهداشت شهری و نازیبا بودن اکثر خیابان ها و نگاه غیر معقول شهرداری به المان های شهری و ناهمگونی آشکار در نصب المان هایی که غالبا بی ارتباط با حوادث ۶۵ ساله ی شهر از ملی شدن صنعت نفت تا سینما رکس و دفاع مقدس می باشند.
۴-وجود ساختمان های تجاری و نیز مسکونی نیمه ویران و ویرانه در دل شهر که همگی یادگار سال های جنگ می باشند.
۵-معطل ماندن طرح های لایروبی انهار و رودخانه های بهمنشیر و اروند رود ایرانی .
۶-عملی نشدن قول های ایجاد اشتغال برای جوانان .
۷-محقق نشدن سهم پالایشگاه در کاهش آمار بیکاری شهرستان.
۸-ادامه روند قهقرایی سطح خدمات پزشکی به مردم و رشد هزینه های مردمی در این بخش.
۹-بی توجهی مطلق به فرهنگ اصیل و بومی آبادان و برخورد شدید با مظاهر فرهنگی بومی نظیر موسیقی محلی.
۱۰-بهره نگرفتن از فرصت مرکز رادیو و تلویریون محلی و کم تحرکی این مرکز بعنوان ویترین فرهنگ و هنر منطقه.
و البته دهها مورد دیگر که هستند و ما ذکر نکردیم.
در پایان ابراز امیدواری می کنم که نمایندگان آتی آبادان در مجلس شورای اسلامی با تاسی از حمایت جوانان و نخبگان شهر و ارائه رویکرد مردم دارانه ی عملگرا ؛ وکالت را عهدی برشمرند که خدوند توانا بر دوش علما و نخبگان جامعه گذاشته است و نمایندگی را نه که شغل بلکه خدمتگزاری به مردم بدانند و معتقد باشند که مردم قدر خذمتگزاران خود را می دانند و پاداش آنان را در همین دنیا خواهند داد. انشالله.
مهرداد معماری
- ۹۳/۰۸/۰۱