به زلالی آب دیدمش وقتی ناگفتههای جنگ را در کنار آسمانیهای آن روایت کرد. جنگی که در کفیشهاش هم جاری و سیال بود. با مکییازع نشستیم و گفتیم با طعم مهمانی خدا و ملاحظاتی که حاج مکی بواسطه ماه مبارک رمضان داشت. قصد داشتیم که تنها از کتابش (بچههای کفیشه) حرف بزنیم. اما یازع فرزند تمام خاک آبادان است و نه محصور به یک منطقه. منطقهای که مکی هم با تمام عرقی که به آن دارد اذعان داشت که امروز «گلستان» نیست.
از کتابتان؛ بچههای کفیشه شروع میکنیم…
خاطرات من به نوشته قاسم یاحسینی.
چرا کفیشه؟