عبدالرضا سواعدی:این مراوده فرهنگی نیست، گدایی است!
عبدالرضا سواعدی؛ متولد سال ۱۳۴۷ هستم. تئاتر را از سال ۶۴ با شرکت در کلاسهای تئاتر اهواز به سرپرستی آقای حسینی و استادی مرحوم لاریان آغاز کردم در حالی که ۱۶ یا ۱۷ سال بیشتر نداشتم. پس از یک وقفه ۶ الی هفت ساله در فعالیتهای هنری، سال ۷۰ به شهرم؛ آبادان بازگشتم و با نگارش یک نمایشنامه با نام؛ «باز هم آبادان» کارم را از سر گرفتم که زندهیاد محسن حاتمینژاد آن را روی صحنه برد. سال ۷۰ شرایط مثل این روزها نبود، شبکههای تلویزیونی محدودی وجود داشت. همین باعث شد که اجرای تئاتر جلوه دیگری پیدا کند و ما بتوانیم ۲۰ شب اجرای عمومی داشته باشیم. این نوید حضور در میان مردمی را میداد که به تئاتر علاقهمندند.
اینگونه بود که از لحاظ فکری و روحی تقویت شدم و سال ۷۲ به شکل مستقل اولین کارم را به نام؛ «پاسخ ناپذیر» که برگرفته از داستانی به همین نام از زنده یاد نادر ابراهیمی بود، روی صحنه بردم. از آن سال تا به حال نیز به ترتیب کارهایی که به اجرا رساندم از این قرار هستند؛
سال ۷۳ ؛نشانی. سال ۷۴؛ بازیگران صحنه خاموشی. سال ۷۵؛ حکایت غمگنانهی رفتن. سال ۷۶؛ آدمک. سال ۷۷؛ بچه گنجشکها. سال ۷۸؛ بخوان کرخه. سال ۸۰؛ کاست هشت. سال ۸۲؛ ستاره. سال ۸۳؛ تنهایی گلوله. سال ۸۵؛ بوارده شمالی. ۸۶؛ شط شور. سال ۸۸؛ عبدالمای. سال ۹۰؛ سرخط خبرها. سال ۹۱؛ تی-۷۲٫ سال ۹۲؛ عالیه و گفتوگوی خانوادگی که تازه ترین کار من در عرصه نویسندگی، کارگردانی و بازیگری است.
عبدالرضا سواعدی را اهالی هنر در آبادان، به پرکاری، تلاش مستمر در عرصه هنرهای نمایشی و تعهدی که نسبت به پیشرفت این رشته هنری در آبادان دارد میشناسند. علاوه بر این، او میتواند برای بسیاری از جوانان علاقهمند آبادانی، الگوی اخلاق، خوشرویی و ادب باشد. کسی که همیشه به پیشکسوتان خود احترام گذاشته و به حسن معاشرت و تعامل با همکاران شناخته میشود. از وی به مناسبت روی صحنه رفتن تازهترین اثر نمایشیاش؛ گفتوگوی خانوادگی، دعوت کردیم که در ادامه میخوانیم.
همیشه کارهایتان را خودتان می نویسید؟
نویسندگی اکثر کارها را خودم بر عهده داشتهام، البته یکی دو کار هم برای رادیو بر اساس نمایشنامههای خارجی ساختهام، مثل؛ گفتوگوی شبانه دورنمات، سوء تفاهم آلبر کامو و خواستگاری آنتوان چخوف. تهیهکننده برنامه نمایش رادیو آبادان هستم که روزهای سه شنبه، ساعت پنج بعد از ظهر از این رسانه پخش میشود.
علاقهمندی شماست که در نمایشهای خودتان بازی کنید یا علت دیگری دارد؟
بله از علایق من است که در کارهایی که نویسندگی میکنم بازی کنم. البته این ممنوع نیست ولی مسلماً از قواعد کارگردانی است که کارگردان نباید لزوماً در اثر خود بازی کند. این یک واقعیت است که در عرصه تئاتر به ما یاد دادهاند و درست هم هست، چرا که وقتی کارگردانی خودش بازی نمیکند به رهبری بازیگرانش و پرداختن به نکاتی که موجب جلوه بیشتر نمایشش میشود با تسلط بیشتری میپردازد. ولی با توجه به محدودیتهای ما در شهرستان، با کمبود بازیگر مواجهیم. مگر چند بازیگر خوب زن و مرد در آبادان داریم؟ البته حرف من به معنی نفی استعداد هنرمندان آبادان نیست. ولی بطور مثال در نمایش گفتوگوی خانوادگی، شخصیت روزبه که قرار بوده است کسی به سن و سال من باشد را از کجا میآوردم؟ از هنرجویان ۱۸-۱۹ ساله؟ استانیسلاوسکی؛ استاد مسلم بازیگری جهان میگوید؛ کسی که ۵۰ ساله است می تواند نقش یک فرد ۳۰ ساله را بازی کند ولی عکس آن نمیشود، به این دلیل که فرد ۵۰ ساله ۳۰ سالگی را تجربه کرده است ولی فرد ۳۰ ساله ۵۰ سالگی را تجربه نکرده است. برهمین اساس گاهی اوقات ما محدودیم و باید با تکیه بر توان و استعدادهای خودمان کار کنیم.
فکر میکنید علت کمبود بازیگر خوب در آبادان علیرغم تعداد نسبتاً زیاد افراد علاقهمند به تئاتر و بازیگری چه میتواند باشد؟
مشکل اساسی استان خوزستان این است که به بحث آموزش آنطور که شایسته است اهمیتی داده نمیشود و این درد مشترک همه رشتههای هنری است نه تنها تئاتر. مسلماً این عدم توجه موجب ایجاد گسست بین نسل دیروز و امروز میشود و ما دیگر افراد بزرگ در عرصه بازیگری نداریم. اگر فرید کشکولی، علی سهیم پور و حسین نعیم چعبی که از بهترینهای بازیگری تئاتر ما بودند در آبادان حضور داشتند من امروز مشکلی نداشتم. ولی بسیاری از بازیگران خوب ما از شهر رفتهاند و عمده فعالیتهای آنها در مرکز است. مسلماً ما دچار مشکل کمبود بازیگر میشویم و مجبوریم گاهی خودمان هم وارد بازیگری کارهایمان بشویم.
نحوه انتخاب بازیگران در کارهای شما به چه ترتیب است؟
شرایط فعالیت نمایشی در آبادان بسیار سخت شده است. به این معنا که حالا دیگر گروههایی که در حال فعالیت هستند کمتر به بازیگرانشان اجازه همکاری با سایر گروههای نمایشی را میدهند. البته این جزء حقوق هر گروه است که داشتههای خودش را حفظ کند و بر اساس امکاناتش کار را ببندد. نمیتوانم انتظار داشته باشم که مثلاً یک گروه، بازیگر خودش را به من بدهد، من موفق بشوم و آنها بیکار بمانند. به هر حال رقابت وجود دارد. این هم به جواب قبلی من برمیگردد، به همان دلیل عدم وفور بازیگر. تا حدود پنج ال ۶ سال پیش چنین وضعیتی داشتم و هر وقت میخواستم نمایشی را ترتیب بدهم ناچار بودم بگردم بازیگرانی را از سایر گروهها انتخاب و دعوت به کار کنم. بعد از مدتی دیدم به این دلیل که همه ما تابستانها درگیر تمرین هستیم تا بتوانیم از مهرماه به بعد کارهایمان را به اجرا بگذاریم، تقریباً همه گرفتار هستند و به مشکل بر میخوردم. سال ۹۱ با دعوت از رزا ایرانمنش، مرجان پارسا، عبدالرضا نصاری، عقیل محسناوی،احمد مزرعه، مسلم باوی و ژوبین دارابیان که سالها با هم کار میکردیم، به آنها پیشنهاد تشکیل گروهی را دادم به نام گروه بامداد. این دوستان نیز پذیرفتند و من در حال حاضر یک تیم بسیار خوب و حرفهای دارم که دو نفر از آنها دانشجوی رشته تئاتر هستند و تئاتر را به شکل علمی میشناسند و بقیه هم به فراخور سنشان تجربههای نمایشی داشتهاند. با این حال باز هم منع و مخالفتی برای دعوت به همکاری از دوستان در سایر گروهها هم ندارم کما اینکه این اتفاق بارها افتاده است.
برای نوشتن بیشتر چه سوژههایی را دوست دارید؟
من درمورد آدمها حرف میزنم. شاید آدمهایی که اکثر مواقع به دلیل روزمرگی به آنها توجهی نداشته باشیم و به سادگی از کنارشان رد شویم. آنها را فقط میبینیم، نگاهشان نمیکنیم. در ساختارهای متفاوتی هم کار کردهام، بومی، تاریخی، دفاع مقدس و اجتماعی. بین هیچ یک مرز قائل نشدم ولی خودم گرایش و علاقهای به کار بومی دارم. مردمی که به آنها علاقه دارم و تاریخشان به تاریخ من وصل است. نگاه دوستان هم بعضاً این است که در این ژانر موفقترم، ولی به هر حال نظر من این است که همه گونهها را باید آزمود و کار کرد. به این دلیل که سوژههای بومی اگرچه باعث آشنایی جوانان با گذشته و زیستبومشان میشود ولی دغدغه جامعه امروز نیست.
با این حال، آیا فکر نمیکنید مردم عادی بیشتر جذب نمایشهای بومی میشوند و این خود میتواند راهی برای بردن تئاتر به دل جامعه و مردم عادی باشد؟
بله، ولی مسئله اینجاست که با سوژه بومی مخصوص آبادان آیا میشود در کاشان هم موفق بود؟ آیا مردم سایر مناطق هم میتوانند با نمایش بومی ما ارتباط برقرار کنند؟ از طرفی آن زیست و آن آدمها دغدغه جامعه امروز من نیست؛ دغدغه جامعه امروز بیکاری است، اعتیاد است، گسست روابط خانوادگی است و ما باید به مشکلات روز جامعه هم بپردازیم، البته نه با نگاه کهنه و شعارگونه سریالهای تلویزیونی، بلکه با یک نگاه اندیشمندانه و اندیشهزا که مردم را به خود بیاورد.
هزینه تولید یک اثر نمایشی را از کجا تأمین میکنید؟
با توجه به این که این گروه زیر نظر حوزه هنری استان خوزستان مرکز آبادان است، قبل از تولید یک برآورد هزینه را به مرکز استان ارائه میدهیم، بعد از تأیید آن کارمان را آغاز میکنیم که البته تا حدی مشکل است به این خاطر که این هزینهها در چند قسط به ما پرداخته میشود. کار تئاتر پرهزینه است. با توجه با گران شدن مصالح مورد نیاز برای طراحی صحنه و دکور، به هر شکلی قادر به تأمین وسایل مورد نیازمان نیستیم. بطور مثال برای همین نمایش گفتوگوی خانوادگی نیاز به دکور یک خانه مدرن داشتیم، تحقیق کردیم و فهمیدیم خرج تهیه چنین دکوری اعم از بوفه، کابینت، مبلهای نشیمنی که با این کابینت هماهنگ باشد، مبلغی بالغ بر ۱۵ میلیون تومان میشود. پرداخت چنین هزینهای طبیعتاً از سوی ادارهای مثل حوزه هنری که ملزم است اعتبارات خود را در بخشهای دیگری هم هزینه کند ممکن نبود. بر این اساس ما با کمترین امکانات موجود دست به کار شدیم و همین امر باعث میشود که نظر طراح صحنه تأمین نشود. البته سال گذشته ما توانستیم مبلغی را برای نمایش عالیه از سازمان منطقه آزاد اروند دریافت کنیم که همینجا جا دارد از آنها تشکر کنم. ولی امسال خود ما به دنبال جذب کمک مالی نبودیم و به همین خاطر نمایشمان با مشکلاتی روی صحنه رفت.
چرا در حالی که تئاتر از جمله هنرهای تحت پوشش ارگانهای هنری است، از حمایت کافی برخوردار نیست؟
تئاتر خوزستان به لحاظ مادی بسیار فقیر است. اصولاً دیگر اهمیتی به موضوعات فرهنگی داده نمیشود، یک دهم خرجهای متفرقهای که برای برنامههای مختلف غیرفرهنگی میشود در راه فرهنگ و هنر صرف نمیشود. مسئولان اغلب نظرشان این است که هنر در این شهر چه باشد چه نباشد فرقی نمیکند و به نظر من با وجود چنین نگاهی، هنرمندان نباید توقعی داشته باشند. نباید همکاری و حمایت را التماس کنیم. این کار بسیار اشتباهی است. این مراوده فرهنگی نیست، گدایی است. در تمام دنیا از رشتههای هنری حمایت میشود. به آنها یارانه تعلق میگیرد ولی در کشور ما که تئاتر میتواند بخشی از زندگی مردم شود و میشود بسیاری از مشکلات فرهنگی را از طریق تئاتر حل کرد، متأسفانه بهایی به آن داده نمیشود. وقتی رئیس مرکز هنرهای نمایشی میگوید: عمده بودجه هنرهای نمایشی در تهران خرج میشود، دیگر ما نباید انتظار داشته باشیم. امسال حوزه هنری آبادان هیچ کمک و توجهی به نمایش اخیر ما نکرد. ولی باز هم از حوزه هنری استان و آقای غدیرزاده تشکر میکنم که به این نمایش بذل توجه کرد، فرهاد علوانی؛ رئیس اداره فرهنگ و ارشاد اسلامی آبادان که سالن در اختیار ما قرار داد، امیرحسین افتخارپذیرایی؛ مسئول هنرهای نمایشی اداره ارشاد اسلامی آبادان که برای یکی دو تمرین در سالن ثامن الائمه بسیار همکاری کرد، فرید میرشکار؛ مدیر امور فرهنگی حوزه هنری استان بوشهر که در جشنواره منطقهای خیلی به تئاتر ما کمک کرد. این دوستان بودند که به ما کمک کردند ولی حوزه هنری آبادان متأسفانه هیچ توجهی به این کار نداشت. در اجرای اخیر که در سالن شهید آوینی داشتیم، با اینکه از همکاران حوزه هنری دعوت کرده بودیم برای تماشای نمایش بیایند، هیچکدام نیامدند. این یعنی اهمیتی داده نمیشود. فقط یکی از خانمهای همکار با خانواده آمده بود. وقتی میبینم برای همکارانم اهمیتی ندارد، چطور از مردم شهر و کشورم توقع داشته باشم؟ اینها مسائلی است که وجود دارد.
متشکرم، مطلبی باقی مانده است که دوست داشتید مطرح شود و من نپرسیده باشم؟
فقط قصد دارم از این هفتهنامه و سایرمطبوعات آبادان تشکر کنم که باعث افتخار شهر ما هستید. شهری که مطبوعات زیادی داشته باشد نشان از وضعیت فرهنگی خوب آن دارد. میدانم مشکلات زیادی هم دارید و با چه دشواریهایی یک شماره از هفتهنامه چاپ میشود. خود من زمانی در هفتهنامه اروند به عنوان خبرنگار کار میکردم. فقط تشکر میکنم که فعالیت اهالی فرهنگ و هنر شهر را رصد میکنید، تشکر میکنم که تیتر میزنید و بچهها را تشویق میکنید و امیدوارم که خدا به شما توفیق بدهد، مشکلات شما هم کمتر بشود و به وضعیت مناسبتری برسید.
زهرا انوشه /هفته نامه آوای خوزستان
- ۹۳/۰۸/۲۲