آبادانی ها

شفاف ؛ گویا و مستقل

آبادانی ها

شفاف ؛ گویا و مستقل

آبادانی ها

آبادانی ها فقط یک واحد اطلاع رسانی و تحلیل اخبار شخصی است و سر سفره ی هیچکس نبوده و نیست.

آخرین نظرات
نویسندگان

کجایند سرداران بی مدعای خطه ی من ؟!

چهارشنبه, ۱۸ تیر ۱۳۹۳، ۰۲:۱۰ ق.ظ

 سال هاست از بازگشت مردم جنگ زده ی شهرها و روستاهای آبادان و خرمشهر می گذرد و سال هاست که این مسوول و آن مسوول می آید و به خوشایند شنوندگانشان حرف هایی را می زنند و چاکرم نوکرتم می گویند و می روند .

سال هاست که جنگ تمام شده و دولت های سازندگی و اصلاحات و اصول گرایان هر کدام بنا به ادبیات خاص خودشان آمدند و برای بازسازی و احیای زندگانی در این دیار جنگ زده چیزهایی گفتند و دولت تدبیر و امید هم می کوید.

 

آبادان در جنگ [1]

 

سال هاست که جنگ تمام شده و بیچاره بازماندگانی که همچنان در انتظار رویش برگ سبزی به نام  کبوتر سفر رفته اشان هستند دریغ از نام و نشانی در این قدمگاه شهدا !

سال هاست که جنگ تمام شده و انبوه زخم ها بر دیوارهای به ظاهر بی صاحب شهرهای آبادان و خرمشهر ؛ هر بیننده ی تازه واردی را به فکر فرو می برد که آیا به واقع جنگ سال هاست تمام شده ؟!

آنانی که فن خطابه و بیان داشتند در این سال ها آمدند و با بکار بستن واژگانی ؛ وعده ها دادند و رفتند و پشت سر خود را هم نگاه نکردند. بیچاره مسوولان محلی که سپر بلای آن همه حرف ها شدند و می شوند.

سال هاست که جنگ تمام شده و همچنان فقط ظاهر دو شهر آبادان و خرمشهر بوی جنگ می دهد ؛ وگرنه  آنانی که لایق ارزشند و شایسته سپاس ؛ گمنام باقی مانده اند و چون بر درب خانه ی شهید بزرگواری بروی یا درب را بر رویت باز نمی کند و یا از همان پشت درب خانه با صدای بلند می گوید :

آمدی جانم به قربانت ولی حالا چرا ؟

بی وفا، بی وفا حالا که من افتاده ام از پا چرا ؟

نوشدارویی و بعد از مرگ سهراب آمدی

سنگدل ! این زودتر می خواستی حالا چرا ؟

قصه ی مرگ حماسه ها و خوراندن دوای فراموشی به جامعه سال هاست که اصحاب حماسه دفاع مقدس را رنج می دهد. سال هاست که پیشانی بندها کمرنگ تر شده اند و رنگ خاکی لباس ها گل منگلی شده است.

سال هاست که ارزش ها کمرنگ و کمرنگ تر می شوند و داغ  شهیدانی که حافظ و پاسدار ارزش ها بودند تازه تر می شود.

سال هاست عده ای در غیبت معنادار پیشقراولان دفاع مقدس ؛ در جاده ی سلیقه های شخصی و انواع تندروی های خطرناک  و خودمحور ؛ تخته گاز می روند و جواب هر انتقادی را با  خدعه و نیرنگ می دهند.

سال هاست نان به نرخ روزخورها  برای سه نسل بعد از خود نیز آذوقه جمع آوری می کنند !

سال هاست که غریبه ها شعارهای بومی گرایی می دهند  و در اندیشه ی نمایندگی مردمی هستند که نه حقوق خود را می شناسند و نه  توان مطالبه ی آن را دارند.

و سال هاست که دو رویی و چند رویی  در سینه ی اخلاق جامعه جا خوش کرده است.

اینک نگاهی ژرف بیاندازیم به آن چه پس از پایان جنگ برای آبادان و خرمشهر کردند.نگاهی عمیق و فراتر از رنگ هایی که بر در و دیوار می زنند تا نو به نظر برسد. ژرف ؛ به معنای آن که  این مردم شایسته ی بهترین ها هستند و چرا برخوردار نیستند؟

نگاهی عمیق تر به آن که در واپسین لحظات جنگ در بامداد ۳۱ شهریور ۱۳۵۹ ؛ این مردم آبادان و خرمشهر بودند که پیشتاز رشادت و شهامت و جان فشانی بودند. مردمان این دو شهر و روستاهایشان بودند که خانه و کاشانه ی خویش را از دست دادند. زندگی شان را از دست دادند و ایستادند و از مام میهن دفاع نمودند.

مگر نه این است که ما ایرانیان در قدردانی و کمک رسانی به یکدیگر شهره عالمیم ؟ پس چگونه است که پس از پایان جنگ ؛ باز هم خرابی ها از آن ما شد؟ بیکاری ها از آن ما شد؟ سیاست زدگی ها از آن ما شد و سیاست بازی ها از آن دیگران؟!

آقایانی که می گویند انگار همین دیروز بود که جنگ تمام شده ؛ بیش از حد بهشان خوش گذشته چرا که برای آبادانی و خرمشهری ؛ هر روز جنگ  ؛ ده ها سال بود چرا که هر لحظه اش جدالی برای زندگی بود و مانا بودن و ایستادن.

مردم شهرها و روستاهای آبادان و خرمشهر ماندند و ایستادند و جنگیدند و چون سربازی شایسته و در خور تحسین ؛ در پیشانی جنگ درخشیدند. اما آیا پس از جنگ نشان و مدال افتخار بر سینه اشان نقش بست؟ کجایند سرداران بی مدعای خطه ی من ؟!

جنگ به پایان رسید و باز هم متاسفانه این دو شهر نه تنها مورد بی مهری واقع شدند که از درون نیز درگیر مشکلات خودزنی شد که از آن جمله ؛ نبود اتحاد و همدلی در بین نمایندگانشان در مجلس شورای اسلامی است.

نمی دانیم این معضل را چگونه باید حل نماییم اما می دانیم که عدم سرمایه گذاری فرهنگی و دور ماندن این  دو شهر از ویژگی های مدنیت و شهر نشینی نوین ؛ موجب شده است که مناسبات قومیتی و فامیلی  چنان در ساختار اداری و تصمیماتی آبادان و خرمشهر ریشه بدواند که مجالی برای نگاه به افق پیدا نکنیم !

همه ساله با نزدیک شدن به دو مناسبت سوم خرداد و پنجم مهر ؛نگاه  رسانه ی ملی معطوف به این دو شهر می شود بی آن که مدیران و برنامه ریزان استان خوزستان به دنبال بهره گیری از این نگاه ارزشمند و کار ساز باشند.بی تردید وقتی مسوولان و مدیران استانی ؛ نگاهی ژرف به فرصت های این چنینی نداشته باشند چه انتظاری می توان از مسوولان و مدیران شهرستانی داشت. مدیرانی که تنها هنرشان حفظ بودن خویش است و بس !

مردم غیور و شجاع آبادان و خرمشهر به خوبی رمز و راز بودن را می دانند . آنان می دانند که برای مانا ماندن باید که جانفشانی کرد و از تقدیم عزیزترین گوهر وجود یعنی جان شیرین ؛ نباید پروایی داشت بنابراین برای این مردم برخورداری از مسوولانی که چون خودشان و از جنس خودشان باشد از ضروریات است پس مسوولان کشور و استان باید به این مهم توجه داشته باشند که با گزینش بهترین ها کسانی را بعنوان مدیر در این دیار برگزینند که  تمام همّ و غمّشان خدمت رسانی به این مردم پایدار باشد نه اینکه ضعیف ترین ها را – حالا با هر بازی سیاسی موجود – بدین جا بیاورند.

جنگ سال هاست که تمام شده اما آیا وضع موجود که کلکسیونی از مشکلات عدیده ی عمرانی  و رفاهی است در خور و شایسته ی  شهرها و روستاهای آبادان و خرمشهر هست؟ چه نازیباست آن که این دو شهر همچنان گرفتار نبود آب شرب بهداشتی باشند .

قدری به خود آییم و باری دیگر تاریخ رشادت های این مردم در روزهای دفاع مقدس و مقاومت جانانه ی این دو شهر را مطالعه نماییم و آنگاه پشت میز ریاست و مدیریت آرام گیریم.

 

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی